رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

زمان

نویسنده: الهه نجفی جهانی

از طرف یار عاشق نسیمی به ما می وزد نسیمی که با برخوردش به صورت مان زمان را یاد اوری می کند زمانی که هر ثانیه اش ارزشی دارد چون طلا اگر این ثانیه ها دقیقه ها برود دیگر بر نمی گردد زمان همانند باد از جلوی چشمان تو گذر می کند همانند خواب شاید بخوابی که ان لحظه را بار دیگر ببینی اما این خواب غیر قابل تکرار شدن است در هر لحظه هر جا هر مکانی باید قدر زمان را دانست اگر زمان را از دست بدهی به هیچ قیمتی نمی توانی ان را بدست بیاوری همانند کسی که عاشق شده و با یار خود لحظات خوبی رو سپری میکنه اما با یه سهل انگاری یار خود را از دست میدهد هر چقدر هم که دست به دعا بردارد دعا کند همه ی این ها بی فایده است زمان را نمی توان ثابت نگه داشت هر چقدر هم که به خودمان تلقین می کنیم روز های خوب در راه است اما این باور اشتباه است چون روز های خوب ما داره میره ان لحظه که زیر دست مادر هستی مادر شما را نوازش می کند شما در هپروت غرق می شوید باید قدر ان لحظه زمان را دانست زمانی که شاید تا اخر عمر برای شما تکرار نشود در ان لحظه های خوب است که چراغ دل ما روشن می شود.

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: الهه نجفی جهانی
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *