رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

قورباغه

نویسنده: الهه نجفی جهانی

محمد در کنار رودخانه نشسته دونه دونه سنگ هایی از دور و برش جمع میکنه به داخل آب می اندازه شلوپ شلپ ماهی هارا فراری میده حوصله اش بدجور سر رفته قورباغه ای روی سنگ وسط رودخانه نشسته به محمد نگاه میکنه محمد هم با تعجب بهش زول زد قورباغه با رنگ سبز لجنی چشمای درشت یه صدای غوررررررر واغورررررری قورباغه با شجاعت تمام یه پرش به سمت جلو امد ولی محمد هنوزم با تعجب بهش نگاه میکردم تا اینکه قورباغه یه پرش دیگه هم جلو آمد تا اینکه مستقیم روبه رویه صورت محمد بود یه غورررررر کرد محمد به خودش اومد اول یه سلامی بهش کرد بعد نی نوشابه ای که تو جیبش بود درآورد قورباغه رو گرفت دستش قورباغه تلاش میکرد که فرار کنه اما بی فایده بود محمد نی رو کرد تو پشت (..) قورباغه بعد فوت میکرد قورباغه باد میکرد بعد بادش خالی میشد یه پنج دیقه ای محمد با قورباغه بازی کرد تا اینکه قورباغه رنگش از سبز به زرد تبدیل شده بود بعد نی رو در اورد یه کش به پاش بست قورباغه رو گذاشت زمین قورباغه با خوشحالی اومد فرار کنه یه پرش کرد اما یه دفعه محمد کشو کشید قورباغه پاش در رفت محمد دید که قورباغه بدون پا شده دیگه به کارش نمیاد اونو ولش کرد رفت تو رودخانه یه ذره شنا کرد بعد چند تا چوب جمع کرد تا آتیشی درست کنه قورباغه برگشته بود پیش محمد فکر کنم چیزی از محمد میخواست اما صداش در نمی اومد محمد حواسش پرت بود اصلا قورباغه رو ندید یه دفعه چوپ هارو گذاشت رو قورباغه کبریت رو روشن کرد کم کم آتیش سر گرفت محمد خودشو گرم کرد بعد یه صدای قیق واقیقی در اومد محمد با تعجب دورو بر خودشو نگاه کرد اما نفهمید بلند شد یه ذره آب از رودخانه اورد آتیش و خاموش کرد بعد دید قورباغه سوخته بعد فهمید که صدای قیق واقیق از این قورباغه بوده بعد خنده کنان به سمت خانه راهی شد

 

* این داستان بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: الهه نجفی جهانی
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

1 نظر

  1. Avatar
    ریحون می گوید:
    1 فروردین 1402

    ghalbam:)))))))))

    پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *