رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

یگانه

نویسنده: الهه نجفی جهانی

قلم را در دستانم میگیرم داستان خود را آغاز میکنم ، زمستان فصلی است که ابرهای سیاه آسمان را پوشانند و برف های سفید مثل مروارید به زمین مینشیند و زمین را سپید پوش می کند در این فصل عقل ها حیران میشود از زیبایی طبیعت زمستان روز هایش کوتاه و شب هایش بلند است آنقدر بلند که گل ها و سبزه ها با لالایی اش به خواب می روند زمستان یعنی آتش ، یعنی جیغ ،یعنی شال گردن،یعنی سرسره بازی
هر کسی وقتی وارد باغی میشود آرزوی میوه ای را میکند من هم وارد اقیانوس شدم و از میان جزیره های اقیانوس وجودش جزیره قلبش را انتخاب کردم ساحل آرامش سوار بر قایق آرزو مقصد جزیره قلب … خواهری که من دارم دلش به اندازه پرهای صداقت آبی است خواهری که من دارم نگاهش مواج دریاهاست دلش از جنس صدف های قشنگ و همه مروارید خواهر من به مهربانی ابرهای خداست خواهری دارم من که دوستش دارم یگانه جانم شاید غرور یا شاید دلمشغولی های روزمره اجازه نمی دهد هر روز بگویم دوستت دارم اما من بی تو نمی توانم زنده بمانم یگانه جانم بی اندازه دوستت دارم یگانه جان هدیه ای از آسمان برای روز تولدت رسید و دیدم هیچ چیز خواهر گلم را جز عشق لایق نیست یگانه جان بدان که قلبم فقط و فقط برای تو می تپد من بدون تو هیچم عاشقانه ترین حس را با تو دارم یگانه خوشحالم که دارمت خوشحالم که به دنیا آمدی و دنیای من شدی می نویسم از بهترین کلمات می نویسم برای بهترین خواهر دنیا یگانه از پنج کلمه ی = یار ، گ = گرما ، الف = آرامش ، ن= نسیم ، ه = همدم ، یگانه صدایی آرام ، چهره دلگشا ، لبخندی از مهر ، مهربان و آرام همیشه صفا دارد این خواهر رویایی یگانه جان اگر دلت را شکستم به خاطر قلب مهربانت من را ببخش و در روز تولدت لبخندت را به من هدیه کن بهترین حادثه زندگی من تولد توست تولدت مبارک خواهر خوبم

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: الهه نجفی جهانی
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

1 نظر

  1. Avatar
    امیرمحمد پورحسینی می گوید:
    14 اسفند 1401

    عالی 🌹

    پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *