دروازه ای را در پشت درخت ها یافتم
باد بار دیگر برگ های خشک و زرد را پراکنده می کند
دوباره آن پرنده و نشانه ای از یک رویای محو شده
آهنگ زیبایی که در بین درختان باغ ناتمام مانده
صحنه ای خشن در مسیر برگ های افتاده
و یک اتفاق غم انگیز در یک قدمی آبگیر
من مسیری را برای بازگشت به لحظات بی انتها به شما نشان خواهم داد
با پایان دادن به افسردگی و محو شدن در غروب خورشید
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.