رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

چراغ سبز

نویسنده: الهه نجفی جهانی

آرام تر از همیشه در خیابان قدم میزنم حس سنگینی میکنم نمیدانم سنگینی از قلبم است یا مشغله و درد هایی که در سرم هستند به ماشین هایی که با سرعت میروند چشم دوختم بعد از آن همه خستگی الان آرامش دارم این روز، وخلاصه خستگی و دل تنگی هاست گویا برگها خبر خوشی شنیده اند خودشان را از درخت رها به این سو آن سو پر میکشند بوی نم خاک آغشته از قطره های برف درشت آبکی را نفس میکشم و ریه هایم را از طراوتش پر میکنم و حس خوب حاصل از آن را به تکاتک سلول های بدنم تزریق میکنم اما این برف برف همیشگی نبود این را هرکس دیگری هم میتوانست بفهمد و درک کند بغض گلویم مانع نفس کشیدنم میشه آهی ناخواسته از سینه ام بلند شد پرده ی اشک بر روی چشمان خرمایی رنگ کوچیکم پدیدار شد کم کم صدای گریه ام بیشتر شد قدرت ایستادن بر روی پاهایم را نداشتم برایم مهم نبود که هزاران چشم پرسشگر به سمت من بود مهم من بودم نه دیگران خودم را در اولویت دانستم نه دیگران بهترین نوری که با آن سراسر وجودم حس آرامش حس خوب تزریق میشد چراغ سبز بود نه هر چراغی فقط این چراغ خاصه چشمانم را می گشایم مرگ را میبینم و هر روز مرگ را در آغوش می گیرم امروز صبح وقتی که از خواب پاشدم تا شب الان اتفاقات خوب و جالبی برایم رخ داده خاطرات ما و لحظه های خوب و بد همیشه در جایی اتفاق می افتد که در آنجا عمری را گذراندیم

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: الهه نجفی جهانی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *