رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

تفاوت بنیادین

نویسنده: الهه نجفی جهانی

به قول آقای ابتهاج که میگه عشق شادیست عشق آغاز آدمی زادیست میگه باید عاشق باشی تا انسان باشی

زندگی مجردی زندگی خالی از احساساته زندگی که انسان بدون روح داره زندگی میکنه زندگی که بدرد نمیخوره فقط برای گذروندن وقت و سرگرم کردن خودمون ادامه میدیم در حالی که زندگی باید پر از احساسات و شادی باشه شادی زندگی با وجود عشق که پدید میاد و رنگ عشق به خودش میگیره اگه عاشق باشی این دنیا و زندگی برات جذابیت داره از مورچه و پروانه اش گرفته تا ستاره و کهکشان البته تاکید میکنم این جذابیته در کنار معشوقه که به وجود میاد مگر نه ما هر روز از کنار مورچه و خیلی چیزای دیگه بی تفاوت رد میشیم اگه اندکی فقط اندکی دقت کنین می بینین که بین رابطه عاشق و معشوق یه تفاوت بنیادین وجود داره عاشق و معشوق روز به روز و ماه ها باهم خاطره میسازن ، باهم پیشرفت میکنن اما اَمان از اون روزی که معشوق به عشقش خیانت کنه عاشق رو دست خالی تو این دنیا ول کنه خوب بعضی از دوست داشتن ها بازیه مثل بازی گل یا پوچ میمونه بد قصه اش اونجاست که 2تا دست طرف مون پوچ باشه و تا آخر بازی دستش رو برامون رو نکنه ، در صورتی که دوست داشتن بازی نیست و عاشق هم بازیچه نیست دوست داشتن مثل گره زدن میمونه تا دو طرف نخ و نکشیم هیچی گره نمی خوره بهتره که به جای اینکه بیایم قلب طرف مون رو به بازی بگیریم تا خودمون تجربه کسب کنیم بهتره که این گره زدن رو تمرین کنیم خاطره خیلی بد دردیه تو قلب یه آدم اگه یه بیلبورد بزرگ در سطح شهر به من بدن روش مینویسم باهم مهربون باشیم این مهربانیه سوپاپ اطمینانه برای روح خود آدم وقتی ما به یکی محبت میکنیم اول حال خودمون خوب میشه به نظرم این اتفاقیه که هر کس باید تجربه کنه وقتی باهم مهربونیم خودمون روحمون سبک تره خودمون برای خودمون دوست داشتنی تریم آسمان دنیای ما یه رنگ داره ولی گه گاهی دلم میشکند این دنیا به هیچ بنی و بشری وفا نکرد اینو وقتی فهمیدم که یه عزیزی رو از دست دادم همین جوریاست که قلب آدم هی ته میگیره بالاخره یه جا میسوزه تموم میشه اون وقته که دیگه حوصله خودتم نداری .

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: الهه نجفی جهانی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

1 نظر

  1. Avatar
    رای نیک صافی می گوید:
    5 خرداد 1402

    سلام. از منظر من مقدمه‌ی شما، آغاز مناسبی برای شروع یک نثر ادبی است. لیکن اشکالی بسیار قابل توجه وجود دارد؛ چرا به زبان عامیانه و گفتاری نگاشته شده است؟

    پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *