روزی و روزگاری . در شهریور ماه همه ی کودکان و نوجوانان اماده رفتن به مدرسه بودند و از این رو با پدر و مادر هایشان وسایل مدرسه را تهیه می کردند تا برای سال تحصیلی جدید اماده شوند اما در این بین فرشته چهارده ساله ای بود که نام خود را در میان همه کودکان و نوجوانان جاودانه کرد که تا صد سال بعد از او به عنوان اسوه فداکاری ایرانیان یاد می شود. جوانی که مانند هم سن و سالان خود نبود و او بود که بزرگتر های خود درس انسانیت را اموخت.
روزی در شهریور ماه ، علی با پدر و مادرش به خانه ی خاله خود رفت . حدود یک یا دو ساعت بعد ، علی صدایی را شنید، با خود گفت : یعنی چه شده است . صدا از طبقه بالا می امد ، دو خانم سالمند در میان اتش محاصره شده بودند .
علی گفت : ای وای خدای من ! چه کار کنم ؟ باید بروم به اتش نشانی زنگ بزنم … اما … شاید تا وقتی که انها بیایند این دو زن در میان اتش بسوزند و تنها چیزی که از آنها به جا به ماند خاکستر انها باشد پس باید از خاله و مادرم کمک بگیرم ولی انها مگر چه کار خواهند کرد ؟
سر انجام علی با خود گفت : پس بهتر است خودم انها را نجات دهم .
علی بعد از این تصمیم به جنگ با اتش رفت و ان دو پیر زن را نجات داد ولی …. ولی خودش نتوانست اتش را شکست دهد و در میان اتش سوخت و خود را جاودانه کرد.
علی تبدیل شد به یک فداکار ، به یک قهرمان که مانند قهرمانانی چون سوپر من و بتمن پوشالی نبود بلکه واقعی بود … او خیلی خیلی واقعی بود!!
سر انجام در ۱ مهر ۱۴۰۱ شهید نوجوان علی لندی بر اثر سوختگی شدید به شهادت رسید و نامش همانند قهرمانانی چون حسین فهمیده ، اریو برزن ، حاج قاسم سلیمانی در تاریخ ایران نوشته شد.