داستان نویس نوجوان ۷ ساله شد!🎉 ۶۵٪ تخفیف ثبت نام در دوره جامع آموزش داستان نویسی آغاز شد. این فرصت را از دست ندهید.

سنگر

نویسنده: امیر حسین نجفی

با فرمانده احمد، محسن و سه تای دیگر از بچه ها وارد سنگر نمناکمان شدیم.کلاشینکف هایمان را که همچون خودمان از جنگ خسته شده بودند کنار جعبه چوبی و پوسیده مهمات گذاشتیم.چهار زانو روی موکت پاره پاره و کهنه سنگر نشستیم. کمپوت های آلبالو را که در ان روزگار سخت جنگ برایمان همچون هدیه ای گوارا بود باز کردیم. همین که قاشق کمپوت را به دهانمان نزدیک کردیم صدای مهیب انفجار را شنیدیم.ناگهان سنگرمان خالی شد؛ همگی همچون گلوله ای که از لوله داغ تفنگ به بیرون پرتاب میشد از سنگر بیرون زدیم.بیرون از سنگر مثل جهنم بود؛ دود سیاه به اسمان میرفت و گاز خردل میان چادر ها همچون فرشته مرگ با وزش باد به هر طرف میرفت. آن طرف سرباز های عراقی با ماسک هایی که از انها در برابر گاز حفاظت میکرد مشغول تیر اندازی به سوی ما بودند.گلوله ها به سرعت هوا را می شکافتند و بر تن بچه ها فرود می آمدند. تیر اندازی ها که تمام شد محسن را دیدم ؛ جلوتر رفتم ، دیدم قرآن کوچکی در دست گرفته بود و داشت برای علی قرآن میخواند ؛ علی شانزده سال بیشتر نداشت اما حالا او به آسمان پر کشیده بود و ما هنوز هم در گیر و دار خاک و سرب این دنیا بودیم

 

گزارش اثر

در صورتی که مشکلی در این اثر مشاهده کردید و فکر می‌کنید با قوانین جشنواره داستان نویس نوجوان مغایرت دارد، فرم زیر را تکمیل و ارسال نمایید.

"*" indicates required fields

تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این اثر برای جشنواره داستان نویس نوجوان محفوظ است.