اطلاعیه: بسیاری از بخش‌ها و امکانات وب‌سایت داستان نویس نوجوان در حال بازطراحی هستند و قابلیت دسترسی به آن‌ها وجود ندارد. برای اطلاع بیشتر از وضعیت این نگارش، بر روی علامت تعجب عبارت نسخه آزمایشی کلیک نمایید.

نسخه آزمایشی

نسخه ۱.۰: رونمایی از نسخه آزمایشی داستان نویس نوجوان

نسخه ۱.۱: معرفی مسابقه تابستانی ۱۴۰۳ و تغییرات جرئی دیگر

نسخه ۱.۲: انتشار نسخه جدید صفحه اصلی مجله داستان نویس نوجوان

نگارش 1.24
17 شهریور 1403

قهرمان شادی

نویسنده: فاطمه خورشیدی

جشن تولد نرگس بود.
مامان و بابا یک عالمه مهمون دعوت کرده بودند.
روی میز پر از کادو های رنگا رنگ بود.
یکی از کادو ها از همه بزرگتر و قشنگ تر بود.

نرگس بی صبرانه منتظر بود تا اون کادو رو باز کنه و ببینه داخلش چیه؟

کادو بزرگ  مال مادر بزرگ بود نوبت باز کردن کادو که رسید ،نرگس با یک شور و هیجان خاصی کادو رو باز کرد اما داخلش فقط یک جعبه ساده بود!

مادر بزرگ در گوش نرگس گفت: این جعبه ساده جادویی هست و نباید پیش کسی بازش کنی!

آخر شب بود و همه ی مهمون ها رفته بودند
نرگس تک و تنها داخل اتاقش بود.

نرگس با خودش گفت: حالا که همه رفتن من میتونم در جعبه جادویی رو باز کنم او با شور و هیجان  در جعبه رو باز کرد، یکدفعه از جعبه یک رنگین کمون خیلی زیبا در اومد ، این رنگین کمون یک پلی بود به یک سرزمین دیگه

نرگس با احتیاط پا شو روی پل رنگین کمانی گذاشت و بالا رفت در راه صحنه های شگفت انگیز میدید.

پل زیبا از زیر آبشاری بلند رد میشد و پرنده ها اطراف پل شروع به آواز خواندن میکردند.

قد درختان آنقدر بزرگ بود که نرگس به راحتی می‌توانست میوه های آنها را بچیند.

پل رنگین کمانی تمام شد و نرگس وارد سرزمین جدید و اسرار آمیز شد.

آنجا هم مثل مسیر پل بسیار زیبا و جذاب بود اما مردم آن سرزمین غمگین و ناراحت بودند!

نرگس از این موضوع خیلی تعجب کرد. او با خود فکر میکرد که مردم این سرزمین خیلی شاد و با نشاط هستند.

در راه با دخترکی به نام سارا آشنا شد.
نرگس به سارا گفت: چرا مردم شما اینقدر ناراحت هستند؟!

سارا گفت: بیا تا به تو نشان دهم .

سارا و نرگس وارد یک خانه شدند،آنجا یک جعبه بسیار بزرگ وجود داشت و داخل آن شهری بی عیب و نقص نمایش داده میشد.

سارا گفت: مردم سرزمین من خیلی شاد و خوشحال بودند تا اینکه این جعبه به سرزمین ما آمد و همه مردم شهر غمین شدند

نرگس گفت: چرا؟

سارا گفت: بخاطر اینکه حسرت چنین سرزمینی را میخورند.

نرگس وقتی خوب با دقت به این جعبه نگاه کرد دید این سرزمینی که داخل جعبه نمایش داده میشود سرزمین مادری اوست.

نرگس  به سارا گفت: من در آنجا زندگی میکنم.

سارا گفت: واقعا!
چقدر خوش شانسی، مردم سرزمین تو خیلی خوشحال و سرحال هستند.

نرگس گفت: اتفاقا بر عکس مردم سرزمین خیلی هم ناراحت هستند.
البته شاید
صورت  شادی داشته باشند اما قلب های آنها غمگین است.

سارا گفت: واقعا راست میگویی؟
یعنی این تصاویر واقعی نیست؟

نرگس گفت: چرا واقعی هستند اما فقط لحظه های خوش سرزمین من را به شما  نشان میدهد.

نرگس گفت: از چه زمانی این جعبه های جادویی وارد سرزمین تان شده؟!

سارا گفت: یک روز مردی از این سرزمین به سرزمین ما آمد.او وقتی دید سرزمین پر از محصولات ارزشمند است خواست که آنها را با خود ببرد اما مردم ما نداشتند و مقاومت کردند.

بعد از او مرد تاجری آمد و این جعبه ها را  بین مردم ما با قیمتی ارزان فروخت.

از آن زمان تا بحال مردم ما ناراحت و غمگین هستند.

نرگس گفت:بیا مردم شهر را جمع کنیم و آن ها را از این حقیقت باخبر کنیم.

سارا رفت و تمام مردم را جمع کرد.

نرگس برای آنها حرف زد و گفت که در شهر ما چه میگذر.

اما مردم باور نکردند.

نرگس گفت: آیا کسی حاضر است به شهر من سفر کند؟
تا از نزدیک سرزمین مرا ببیند؟!

مردم با هم مشورت کردند و یک نفر را به نمایندگی انتخاب کردند به نام  تارا و به شهر فرستادند.

وقتی نرگس باتارا دوباره از رنگین کمان جادویی گذشت تا به سرزمین خودش  رسید.

او تمام سرزمین و مردمش را نشان داد.

تارا به نرگس گفت: چقدر ما سرزمین خوبی داریم و قدرش را نمی‌دانیم!

نرگس گفت: هیج جای دنیا خالی از عیب و نقص نیست
سرزمین ما یک عیبی دارد و سرزمین شما عیبی دیگر
مردم شما نباید فریب جعبه های جادویی را بخورند.

تارا با نرگس به شهر رفتند .
تارا تمام آنچه دیده بود برای آنها تعریف کرد و به آنها گفت:
هیچ سرزمینی در این دنیا بهشت نیست ❌
ما باید به سرزمین خود افتخار کنیم.

مردم وقتی حقیقت را فهمیدند.
یک جشن با شکوه ترتیب دادند و به نرگس لقب قهرمانی دادند زیرا او مردم را از غم و اندوه نجات داده بود.

 

* این داستان بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: فاطمه خورشیدی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند. *