رویداد آنلاین و رایگان "معرفی ادبیات فانتزی" - جمعه ۲۳ آذر، ساعت ۲۰ توسط استاد علیرضا احمدی برگزار خواهد شد.

«داستان کامل جنگ ستارگان برای نوجوانان | روایت هیجان‌انگیز و گفت‌وگومحور»

در دل کهکشانی دور، سفینه‌ شاهزاده لِیا زیر آتش امپراتوری گیر افتاده بود. صدای انفجارها در راهروها می‌پیچید. لِیا نوار کوچکی را به ربات آر۲دی۲ داد و گفت:
«این پیام را به تاتویین ببر، اوبی‌وان کنوبی باید پیدایش کند، تنها امید ماست!»
آر۲دی۲ و سی‌تری‌پی‌او سوار کپسول فرار شدند و به سیاره‌ای بیابانی سقوط کردند.

ساعاتی بعد، پسر جوانی به نام لوک اسکای‌واکر این دو ربات را پیدا کرد. وقتی پیام لِیا را دید، با تعجب گفت:
«اوبی‌وان کنوبی؟! این اسم رو شنیدم… شاید همون پیرمرد عجیبه که نزدیک ما زندگی می‌کنه!»
لوک و ربات‌ها پیش اوبی‌وان رفتند. اوبی‌وان لبخند زد و شمشیر نوری آبی‌رنگی به لوک داد:
«این شمشیر پدرت بود. زمانش رسیده راه یک شوالیه جدای را شروع کنی.»

اما وقت زیادی نبود؛ لِیا اسیر دارت ویدر شده بود. لوک و اوبی‌وان همراه با هان سولو ـ قاچاقچی بامزه‌ای با سفینه‌ی افسانه‌ای «فالکون» ـ و دوستش چوباکا راهی نجات لِیا شدند.
وقتی وارد ستاره مرگ، ایستگاه غول‌آسای امپراتوری شدند، آژیرها به صدا درآمد. هان با شوخی گفت:
«حالا فهمیدم چرا پول بیشتری خواستم!»
لوک با شجاعت لباس سربازان امپراتوری را پوشید و به زندان نفوذ کرد. در آخرین لحظه، در سلول لِیا را باز کرد. لِیا با اخم گفت:
«خیلی دیر کردی، قهرمان!»
و بعد خودش طرح فرار را رهبری کرد.

درحالی‌که بقیه می‌جنگیدند، اوبی‌وان با دارت ویدر روبه‌رو شد. دو شمشیر نوری درخشان به هم برخورد کردند. اوبی‌وان آرام گفت:
«اگر مرا بزنی، قدرتمندتر از همیشه بازمی‌گردم.»
لحظه‌ای بعد ناپدید شد و فقط ردای خالی‌اش باقی ماند. لوک فریاد زد اما بقیه را نجات داد و از ستاره مرگ گریختند.

وقتی نقشه ستاره مرگ را به پایگاه شورشیان رساندند، حمله‌ی بزرگ آغاز شد. لوک سوار جنگنده‌ی کوچک خود شد. در لحظات پایانی، صدای اوبی‌وان در ذهنش پیچید:
«به نیروی درونت اعتماد کن، لوک.»
لوک چشمانش را بست، دکمه را فشار داد و موشک درست به نقطه‌ی ضعف ستاره مرگ خورد. انفجاری خیره‌کننده در فضا شکل گرفت. شورشیان فریاد شادی کشیدند.

هان به شوخی گفت:
«پسر، تو قهرمان کهکشانی!»
لوک لبخند زد. او دیگر فقط یک پسر روستایی نبود، بلکه آغازگر امید تازه‌ای برای کهکشان بود.

تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

برچسب ها:

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *