اطلاعیه: بسیاری از بخش‌ها و امکانات وب‌سایت داستان نویس نوجوان در حال بازطراحی هستند و قابلیت دسترسی به آن‌ها وجود ندارد. برای اطلاع بیشتر از وضعیت این نگارش، بر روی علامت تعجب عبارت نسخه آزمایشی کلیک نمایید.

داستان نویس نوجوان

نسخه آزمایشی

نسخه ۱.۰: رونمایی از نسخه آزمایشی داستان نویس نوجوان

نسخه ۱.۱: معرفی مسابقه تابستانی ۱۴۰۳ و تغییرات جرئی دیگر

نسخه ۱.۲: انتشار نسخه جدید صفحه اصلی مجله داستان نویس نوجوان

نگارش 1.31
7 آبان 1403

کوپن

نویسنده: رسول اکتسابی

شور عجیبی در شهر و محله موج می زد ، اکثر مردم تلویزیون نداشتن و فقط همسایه ما اوسا خیراله تلویزیون ۱۴ اینچ سیاه و سفید داشت. برنامه ها در زمان محدود پخش می شد.
در شهرستان ناآرامی بود . مردم، بهائی ها را از شهر بیرون می کردن ، یک مغازه موتور سیکلت متعلق  به یک شرکت بهائی سر پل مسجد جامع کبیر توسط برخی غارت شد.
اخبار پایتخت بین مردم به روز منتشر می شد.
مدارس تعطیل و عکس شاه از کلاسهای درس پایین کشیده شد. عکس امام در تمام مکانها در دسترس مردم قرار داشت.
بچه های محله عکس امام را روی فیلم عکس رادیولوژی درآورده بودند و بارنگ اسپری به در و دیوار و حتی با اجازه صاحب خانه برروی درب یخچال خانه می زدند.
۱۲ بهمن انتظار مردم به پایان رسید و امام امت به مهین برگشتند و انقلاب در ۲۲ بهمن به پیروزی رسید.
بسیج با شور و شوق مردم در خانه ای کنار مسجد جامع کبیر تاسیس شد. پیر و جوان با شور و بدون گرفتن هیچگونه حقوقی  برای امنیت شهر و محله خدمت می کردند. برای ایجاد امنیت گشت شبانه در کوچه های شهر توسط خود مردم برقرار بود.
مودت و یکدلی بین مردم در حد اعلا حس می شد.
شورای محله ایجاد و برخی اقلام منزل همانند یخچال، پتو ، پنکه، تلویزیون و… با قیمت تعاونی بین مردم توزیع می شد.
جهاد سازندگی ایجاد و به روستاها خدمت رسانی میشد و تلاش می نمودند تا با راه سازی، برق و آب کشی ،و… محرومیت را از چهره روستاها از بین ببرند. کارکنان جهاد مخلصانه و از روی صفا و صمیمیت کار می کردند و دور از خانواده شبها در روستا می ماندند تا کارها با سرعت بیشتری پیش رود.
روحیه انقلابی بین جوانان موج می زد همه می خواستند بنحوی به مردم خدمت نمایند.
کمیته امداد امام ایجاد و کارکنان آن به مردم نیازمند و ناتوان کمک مالی، غذایی و معنوی می نمود. مردم مستضعف مزه انقلاب را بهتر از دیگران لمس می کردند.
اوایل انقلاب شایعه شد بود هرکه دو تا خانه داشته باشد دولت یکی را از او می گیرد و به مردم مستضعف می دهد. لذا افراد متمکن خیلی از این فضای انقلاب خوششان نمی آمد.
نوار کاست های ترانه از خواننده های قبل انقلاب،  قاچاق بود اگر داخل ماشین کسی مشاهده می شد آنرا توقیف می نمودند.
روی این موضوع نیز برخی دلخور بودند و تبعاتی برای انقلاب بدنبال داشت. بعد از اندکی دو طیف در شهر مشاهده می شد برخی انقلابی و برخی ضد یا مخالف انقلاب.
در پارک روبروی مسجد جامع کبیر یک اتاق نگهبانی بود که در اختیار بسیج قرار داشت و بچه های گشت، نوارهای توقیف شده را بطور فله ای وسط این اتاق می ریختند .
برخی از بچه های شیطون از سوراخ زیر درب این اتاق با سیم که سر آنرا قلاب کرده بودند نوارهای را بیرون می کشیدند و می فروختن، یعنی جمع آوری نوارها در یک دور باطل قرار داشت و نتیجه آن هم نارضایتی مردم بود.
مسجد جامع کبیر پر رونق بود بخصوص ماههای رمضان ، شور و معنویت عجیبی در آن ماه در مسجد بود.  برای افطاری آب لیمو و نان پنیر درست می کردند و بین دو نماز بین نمازگزاران تقسیم می نمودند.
یک تاجر در شهر بود که شب های احیاء چند سینی زولبیا و بامیه به مسجد می آورد و بین مردم تقسیم می شد.
پارک روبروی مسجد برای گذراندن اوقات فراغت بچه ها بسیار مناسب بود و در آن پارک اگرچه وسایل آنچنانی نداشت اما در آنجا، بازی می کردند.
مسجد جامع کبیر از آثار قدیمی و باستانی است. دارای قدمت هزار ساله است، ایوان بزرگ مسجد ضلع جنوب رو به قبله و داخل محراب دارای گچ بری منحصر به فرد است و ایوان کوچک در ضلع شمال حیاط قرار دارد، درخت کاج بزرگ و بلند در وسط حیاط قرار دارد که جلوه زیبایی به مسجد داده و نشان دهنده قدمت مسجد است.
یکی از جوان ها نترس محله از درخت بلند کاج بالا رفت و پرچم ایران را به اهتزاز در آورد که فرسخ ها راه این پرچم پیدا بود.
اطراف حیاط و ایوان ها شبستان های متنوعی قرار دارد.
در ضلع جنوب شرقی یک راهرو است که به در دوم مسجد منتهی می شود و راه پله در آن است که بعلت تاریکی، ترسناک بود.
بین افراد محله شایعه بود که اژدها در این مکان است و بچه ها از ترس وارد این بخش نمی شدند تا از راه پله به پشت بام و از آنجا به بالای گلدسته نروند.
یک روز با دوستم دل را به دریا زدیم و با چراغ قوه وارد راهرو تاریک شدیم.  چند تابوت چوبی و وسایل بنایی در این مکان بود. از راه پله بالا رفتیم منظره زیبایی داشت.
ورودی گل دسته در پشت بام درب نداشت، از آنجا وارد گلدسته شدیم. مسیر تاریک و چند سوراخ در دیوار بود که نور وارد می شد.
پله ها را بالا رفتیم تا به بالای گلدسته رسیدیم.
حس عجیبی داشتیم، طلسم را شکسته بودیم و به آرزوی چندین ساله خود رسیدیم. شاید همان حسی که فتح کنندگان قله دنا داشتند ما داشتیم.
از بالای گلدسته تا دور دست و چشم کار می کرد شهر بخوبی پیدا بود، بام خانه ها ، مدرسه ، باغها ، مغازه ها، ادارات و…
انقلاب با مشکلات متعدد روبرو بود از چهار طرف ایران سر به خود مختاری بلند کرده بودند و از طرف دیگر آمریکا هر روز یک توطئه جدید برای انقلاب نوپا می کشید. با رهبری امام، کشور داشت به وحدت و یکپارچگی می رسید که جنگ با تحریک صدام آغاز گردید.
ارتش آمادگی نداشت، سپاه تازه تاسیس شده بود و تجهیزات در اختیارش نبود.
جنگ تمام منابع و بودجه کشور را بسمت خود می کشید. کالاهای اساسی همه وارداتی بود ، برنج ، گندم ، مرغ ، گوشت ، پنیر ، حبوبات ، روغن ، قند و شکر ، بنزین ، بیشتر لوازم و تجهیزات و…
این شد تا برای مدیریت منابع مالی جنگ و تامین کالای اساسی مردم ، کوپن چاپ شد. کوپن ها براساس تعداد خانوار و محل سکونت شهر یا روستا چاپ می شد.
هر شماره برای یک قلم کالا و بمقدار معین از نوع کالا ، مثلا دو کیلو قند و دو کیلو شکر برای کوپن چهار نفره
شماره و مقدار از طریق صدا و سیما اطلاع رسانی و از طریق دهان به دهان در شهرها بین مردم منتشر می شد.
عاملین توزیع کالاها، توسط مسئولین فرمانداری و بازرگانی تعیین می شد. توزیع کنندگان جز، کالاها را از توزیع کننده عمده، تحویل و بعد از توزیع بین مردم، کوپن ها و مبلغ را تحویل می دادند.
اکثر کالاها بمقدار لازم توزیع نمی شد و مردم برای گرفتن کالا، باید در صف طولانی می ایستادند تا نوبت آنها شود.
بیشتر اوقات بعد از چند ساعت انتظار توزیع کننده می گفت کالا تمام شد. برخی می گفتن کالای پشت مغازه را بیرون بیاور که همین موضوع دلخوری و جر و بحث بین مردم پیش می آمد. توزیع کننده در جواب یا حاشا می کرد که پشت مغازه چیزی نیست و یا می گفت برای بچه ها و همسایه گذاشته ام.
کوپن سیگار نیز چاپ می شد و به هر خانوار چند پاکت سیگار می دادند حتی آنها که سیگاری نبودند کوپن سیگار داشتند.
برخی خانواده که کالا را مصرف نمی کردند یا زیاد داشتن در بازار آزاد با قیمت بالاتر عرضه می نمودند.
در سالهای بعد سیمان ، تیر آهن و برخی دیگر از اقلام ساختمانی نیز سهمیه بندی شد.  برروی پروانه ساختمانی و براساس متراژ اقلام تحویل و مهر زده می شد.
مردم برخی اوقات شبانه در صف می ایستادن تا اقلام کوپنی یا سهمیه بندی را دریافت نمایند .
با این مشقت مردم برای جبهه ها کم نمی گذاشتن و از اقلام اضافه خود و حتی با صرفه جویی به جبهه کمک می کردند.
ماشین سیار جمع آوری کمکهای نقدی و غیر نقدی در شهر و کوچه می گشت و مردم کمک های خود را به جبهه اهداء می نمودند.
سالهای بعد از جنگ با تولید برخی اقلام در کشور، عرضه و تقاضا متناسب شد لذا فروش آزاد برخی کالاها همانند روغن ، قند و شکر، پنیر ، مرغ در بازار توزیع می شد.
کوپن به بازار کالای اساسی سر و سامان می داد اما مشکلات زیادی داشت که فقط برای دوران جنگ تجویز می شود.
انقلاب که پیروز شد جمعیت ایران حدود ۳۰ میلیون بود که تامین اقلام اساسی از طریق  واردات انجام و فقط مقدار کم در کشور تولید می شد، این موضوع با توجه به کشور چهار فصل و منابع سرشار جای ابهام بود.
بعد از جنگ در بیشتر اقلام خوداتکا و یا خودکفا شدیم.
ولی هنوز وابستگی به واردات زیاد است و شاید بعلت کیفیت و یا عدم فرهنگ مصرف کالای ایرانی و  تمایل به کالای خارجی  بین مردم است.

کالا برگ یا کوپن الکترونیکی،
اخیرا هم کوپن الکترونیکی یا کالا برگ بر سر زبان ها است.
کوپن برای بیشتر مردم یادآور صف ‌های طولانی برای رسیدن به شکر و روغن و سایر کالاهای اساسی است، اما به نظر می‌رسد طرح کالابرگ الکترونیکی تفاوت‌هایی با کوپن دهه شصت دارد و بیشتر شبیه به پرداخت کمک هزینه نقدی برای خرید کالاهای اساسی است.
بحث کوپن یا کالابرگ الکترونیکی از تابستان سال ۱۳۹۷ و با افزایش چشمگیر قیمت کالاهای اساسی از سوی وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی مطرح و قرار شد که کالاهای اساسی در قالب وجه نقد یا کوپن الکترونیک تامین شود. اواخر سال ۱۳۹۷ هم کمیسیون تلفیق مجلس بازگشت دوباره کوپن الکترونیکی را تصویب کرد اما وزارت صنعت، معدن و تجارت (صمت) اعلام کرد که کالای اساسی به اندازه کافی در کشور وجود دارد و برنامه‌ای برای توزیع آن به صورت کوپنی در دستور کار این وزارتخانه نمی باشد و هدف کالا برگ، همانند کالابرگ در کشورهای غربی از جمله آمریکا است، در آمریکا کالا برگ موسوم به «SNAP» به‌عنوان برنامه «کالابرگ غذا» در آمریکا اجرا می‌شود تا کمک‌هایی در اختیار مردم بدون درآمد یا کم درآمد این کشور برای خرید مواد غذایی قرار گیرد.

کالابرگ الکترونیکی تفاوت‌ هایی با کوپن دهه شصت دارد و بیشتر شبیه به پرداخت کمک هزینه نقدی برای خرید کالاهای اساسی است.
با حذف ارز ترجیحی کالاهای اساسی که رانت اقتصادی بدنبال داشت و همچنین تجمیع انواع یارانه ها بصورت هوشمند و همچنین در دستور کار بودن طرح های عرضه مستقیم کالا به گروه های منتخب جامعه، تحت عنوان سامانه اعتبار یارانه ای هوشمند یا سایه انجام می شود.
کالابرگ الکترونیکی، به عدالت نزدیک‌ تر است و ظرفیت تبدیل شدن به گرانی را ندارد و کمک به حداقل معیشت خانواد‌ه‌ های نیازمند می باشد.
با اجرای کامل کالا برگ الکترونیکی، هیچ یارانه‌ ای تحت عنوان یارانه نقدی و معیشتی به مردم نیازمند پرداخت نمی شود و یارانه به صورت کالابرگ الکترونیکی برای خرید از فروشگاههای کالای اساسی در کارت بانکی سرپرست. خانواده واریز می شود.

 

* این داستان بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: رسول اکتسابی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *