از زمانهای دور تاکنون، نویسندگان، از جمله افرادی بودند که کاریکاتوریستها به عنوان سوژه از آنها استفاده میکردند. نمیتوانید آنها را به خاطر این انتخاب سرزنش کنید. سالها به طور اتفاقی، از این تصاویر مضحک جمعآوری میکردم و تعدادی را که بیشتر از بقیه دوست داشتم به دیوار اتاقم میچسباندم. یکی از این تصاویر، نویسنده را به تصویر میکشید که در یک میهمانی خطاب به نویسندهای نه چندان معروف میگفت: «من به راحتی قادرم یک رمان بنویسم، اما هنوز تا به حال وقت پیدا نکردهام!» تصویر بعدی شامل دو صفحه میشد. در صفحه اول نویسندهای را نشان میداد که در اتاق کار و پشت میزش ایستاده و بالای صفحه نوشته شده بود: «کار موقت» و در صفحه دوم همان نویسنده را به تصویر میکشید، در حالی که فضای مغازه ماهیفروشی را نشان میداد و بالای صفحه نوشته شده بود: «کار دائم.» کاریکاتور سوم، نویسندهای را در حال کار در پشت میزش نشان میداد که خطاب به همسرش میگوید: «تا وقتی که چیزی به ذهنم نرسد، نمیتوانم شروع کنم.» صفحه بعدی همان نویسنده را نشان میداد که در همان وضعیت نشسته، در حالی که هیچ کاری نمیکند … پیرتر شده … پیرتر و پیرتر. نمیدانم واقعاً تا چه اندازه این کاریکاتور خندهدار هستند، اما آنها را دوست دارم، چرا که نشاندهنده عادات عمدهای است که نویسندگان واقعی را از غیر واقعی جدا میسازد. دنیا به اندازه کافی لبریز از انسانهای پاک و باشرافت است که از راه نوشتن روزگار خود را میگذرانند، اما در این میان، تعدادی یافت میشوند که علیرغم هوشیاری فراوان، انرژی خلاق خود را صرف بهانهجویی کرده و با اتلاف وقت و انرژی خود، کاری را که از ابتدا به سراغش رفتهاند، بعد از مدتی که وقت و انرژی آنها به هدر رفت، از سر میگیرند.
اگر شما درباره حرفه نویسندگی جدی هستید، هرگز نباید به دنبال عذر و بهانه باشید. شما نمیتوانید به سادگی به خودتان اجازه دهید که بگویید:
- خیلی خستهام.
- کارم را به بعد موکول میکنم.
- در حال حاضر گرفتاریهای زیادی دارم.
- منتظرم تا موضوعی به من الهام شود.
- بدقولی و نامهربانی ناشر، خواننده، یا هر کس دیگر را بهانهای برای کوتاهی کنم.
- برای شروع کار خیلی جوان یا پیرم.
- کمی وقتم، تقصیر فامیل و دوستان است.
- حرفه اصلیام، جوری است که اجازه فعالیتهای دیگر را به من نمیدهد.
- ایدهای که در ذهن دارم زیاد جالب نیست.
- و یا دهها بهانه دیگر که ممکن است در حین انجام کار بیاورید…
نه، بگذارید رک و پوستکنده به شما بگویم. نویسنده واقعی، فقط مینویسد و هر که به غیر از این باشد، به دنبال بهانهجویی است.
کوچکترین مورد تأثرآور در زندگی، نباید اجازه دهد تا افکار خود را پریشان کنید. واقعاً فکر میکنید یک نویسنده موفق زمان بسیار نامحدودی دارد و با هیچ مشکلی در زندگی روبهرو نمیشود و همیشه پرانرژی و مشتاق پشت میز کارش نشسته و نوشتن مشغول است؟ البته که نه! نوشتن میتواند تفریح بسیار خوبی باشد، اما کاری است بس مشکل.
هیچ کس نیست که از کار مداوم و پیدرپی لذت ببرد. هر کسی مایل است زمانی را به خودش اختصاص دهد و از آن لذت ببرد یا صرفاً تنبلی کند. هنگامی که کاری به خوبی پیش نمیرود، نویسنده هرگز دلش نمیخواهد که به نوشتن ادامه دهد. در چنین مواقعی، بهانهها به راحتی از در و دیوار ظاهر میشوند. اما یک نویسنده حرفهای هرگز به خودش اجازه نمیدهد چنین افکاری به ذهنش خطور کند. تمامی بهانهها و شکایات را به مبارزه میطلبد و با جدیت تمام و بدون وقفه به کارش ادامه میدهد.
در نظر بگیرید، اگر فقط روزی یک صفحه بنویسید، در انتهای سال یک رمان ۳۶۵ صفحهای خواهید داشت و سال بعد را هم با همان سرعت به بازنویسی آن اختصاص خواهید داد و در انتهای سال دوم، رمان کاملی برای ارائه به یک ناشر خواهید داشت.
از سوی دیگر، اگر شما نیمی از این زمان را به بهانهجوییهای بیاساس اختصاص دهید، طی مدت ۴ سال کتاب را تمام خواهید کرد که البته زمانی نسبتاً طولانی است.
و اگر سهچهارم این زمان را تلف و بهانهجویی کنید، احتمالاً زمان بسیار زیادی را از دست خواهید داد و پروژه شما اصلاً به این زودیها تمام نخواهد شد.
ثبات قدم، سماجت و پافشاری، حتی در کارهای بسیار سخت، به طور روزانه و پیوسته، روشی کاملاً حرفهای است و اگر در انتهای یک دوره طولانیمدت کاری، با شکست روبهرو شدید، هرگز نمیتوانید از این شکست به عنوان یک بهانه استفاده کنید تا موجب شود دست از کار بکشید. تمامی نویسندهها، کارهای غیرقابلفروش هم داشتهاند. تمامی آنها بدون استثنا طعم ناامیدی را چشیدهاند. از کارها واقعاً خسته شدهاند، اما یک نویسنده ثابتقدم، دنبال بهانه نیست. به کار خود همچنان قرص و محکم ادامه میدهد.
بگذارید راه سادهای را به شما پیشنهاد کنم. این راه کمک فراوانی به شما خواهد کرد. بگردید و تقویم ارزانقیمتی پیدا کنید. تقویمی که برای هر روز از ماه قسمت سفیدی برای یادداشت داشته باشد. در پایان هر روز، دو چیز را در آن قسمت یادداشت کنید. اول، این که چند ساعت از وقت خود را به نوشتن اختصاص دادهاید و دوم اینکه کار شما در آن روز چند صفحه بوده است.
روزهایی که چیزی برای گزارش کردن ندارید، یک خط در میان، علت و بهانه وقفه در کار خود را بنویسید. با دقت آن را تاریخگذاری کنید و در جای مطمئنی نگه دارید. سعی کنید بهانه شما حداقل یک صفحه باشد، در حدود ۲۵۰ لغت. شما باید حتماً این کار را به طور روزانه و بدون وقفه انجام دهید.
من یک چیز را به شما ضمانت میکنم. اگر با صداقت تمام از این روش پیروی کنید، خیلی زود از خواندن بهانههای بیجا خود آن قدر پریشان میشوید که یا با جدیت تمام و به کارگیری تمام خلاقیت خود، به نوشتن ادامه میدهید یا به طور کلی دست از کار میکشید.
در هر کدام از این دو حالت، حداقل دیگر خود را سرکار نمیگذارید.
پس به یاد داشته باشید که بهانهجویی نکنید. به آن مرد جوان بیندیشید که در ادامه شرح آن را برای شما خواهم گفت. او هم کور بود و هم کر. در حال حاضر هنوز هم به نوشتن ادامه میدهد! شما کمتر از او نیستید، اگر واقعاً به موفقیت میاندیشید.
نوشته: جک ام. بیکام
ترجمه: فرنوش جزینی
از کتاب: تجربههای نوشتن از سید حسین حسینینژاد