فرض کنید ما، به هر وسیله و از هر طریق، به این نتیجه رسیدهایم که ذوق هنری سالمی داریم و آن علاقه لازم نسبت به قصه و قصهنویسی هم در ما وجود دارد. حال با این مقدمات، تصمیم گرفتهایم با تربیت ذهن، اندیشه و ذوق خود، در آینده یک قصهنویس موفق شویم. اما میخواهیم بدانیم چگونه باید به این مهم دست پیدا کنیم. بیشک حداقل نصف مقدمههای لازم برای نویسندگی داشتن تجربههای عمیق و وسیع از زندگی آدمهاست که این تجارب باید بیشتر دست اول و بیواسطه باشد؛ یعنی از برخورد شخص با زندگی و دیگران به دست آمده باشد. اما فعلاً بحث ما روی بعد هنری و فنی کار است.
برای این سؤال، ممکن است جوابهای مختلف به ذهن برسد. مثلاً بودهاند و هستند کسانی که گمان میکنند تنها با خواندن کتابها و مقالههایی که پیرامون آموزش هنر قصهنویسی یا نقد داستان به رشته تحریر درآمده، میتوانند قصهنویس شوند. این گونه افراد، حکم کسانی را دارند که بدون نشستن کنار دست یک راننده وارد و مشاهده رانندگی عملی و حتی بدون دیدن دنده و کلاچ و ترمز و فرمان و… از نزدیک، تنها از روی کتابی که در آن اصول رانندگی شرح داده شده، میخواهند رانندگی یاد بگیرند. کسی که میخواهد قصهنویس خوبی باشد حتماً باید در کودکی کتاب قصه بخواند. اما این تأکید نباید کسی را به اشتباه بیندازد که مطالعه چنین شخصی، تنها باید به قصه محدود شود. موضوع کار قصهنویسی انسان و زندگی است. انسان موجودی چند بعدی است و در مسیر زندگی خود با کل هستی در ارتباط و بدهبستان متقابل دارد. عرصه وسیع دنیا و تمام موجودات و پدیدههای موجود در آن صحنه و موضوع و طرف این بدهبستان همیشگی و پایانناپذیر است. پس نویسنده برای طرح درست، دقیق و کامل انسان در قصههایش مجبور به شناختی کافی از هستی، جهان، طبیعت، خود، سایر موجودات، اجتماعات بشری و… میباشد.
شما برای نوشتن مثلاً انشای “چرا انقلاب اسلامی کردیم؟” به چه نحوه عمل میکنید؟ لابد اول به گردآوری و یادداشتبرداری اطلاعاتی میپردازید درباره حکومت و وضع کشور و مردم در قبل از انقلاب. بعداً اگر نیاز بود اطلاعاتی راجع به قانون اساسی و پایهها و اساس حکومت جمهوری اسلامی جمعآوری میکنید. سپس اطلاعات بهدستآمده را طبقهبندی و مرتب میکنید. آنگاه انشای خود را با تشریح وضع کشور در قبل از انقلاب آغاز میکنید و با ارائه نمونههایی ثابت میکنید که آن وضع نمیتوانست دوام بیاورد و نیاز به یک دگرگونی اساسی و بنیادی در اوضاع شدیداً احساس میشد.
عادتهای نویسندگی یعنی چه؟
عادتهای نویسندگی، مخصوص داستاننویسان مسن است و جوانها هرگز نباید به آنها توجه کنند؛ زیرا آنها هیچگاه نباید نوشتن را وابسته به عادتهای خاص کنند و باید در هر شرایطی بنویسند و بنویسند. البته وقتی سنشان بالا رفت، خود بهخود عادتهایی پیدا میکنند که اگر آنها را رعایت نکنند، نمیتوانند بنویسند. مثلاً نویسندهای مثل بالزاک اگر دور و بر خود سینی و فنجان طلایی پر از نوشیدنی نمیدید، نمیتوانست بنویسد یا فلان نویسنده اگر هنگام نوشتن میوه نخورد، نمیتوانست بنویسد. بدتر از همه اینکه بعضی از نویسندگان عادت میکنند دائم سیگار بکشند که کاملاً مخرب است.
طرح داستان یعنی چه؟
سادهترین تعریف طرح این است: نقشهای برای موضوع داستان میکشیم. اما پس از این تعریف بلافاصله این سؤال پیش میآید که آیا طرح فقط نقشه موضوع و محتوا است؟ پس در واقع فرم داستان نامش چیست؟ معنای طرح در واقع همان خلاصه داستان است. داستاننویس با نوشتن همین طرحها است که همیشه پساندازی برای نوشتن داستان خواهد داشت. البته طرح و نقشه داستان، با خود داستان خیلی تفاوت دارد.
برگرفته از: کتاب راهنمای داستان نویس نوجوان
گردآوری از آیدا علیزاده