لودینگ
  • صفحه اصلی
  • مسابقات
    • مسابقه یلدایی (پایان یافته)
  • ارسال داستان
  • آموزش
  • نوشته ها
    • داستان های ارسالی
    • زندگی نامه ها
  • درباره ما
  • تماس با ما
Telegram
Instagram
Linkedin-in
Twitter
Facebook-f
ورود / ثبت نام
بهترین داستان های کهن عاشقانه – خسرو و شیرین
۱۳ شهریور ۱۳۹۹توسط داستان نویس نوجوانبهترین داستان های کوتاه دنیا

بهترین داستان های کهن عاشقانه – خسرو و شیرین

هرمز ــــ پدر خسرو ــــ که از بی فرزندی رنج می برد، با نذر و نیاز از خدا می خواهد که به او فرزندی دهد. خداوند خواسته او را ـــ که پادشاهی است عادل و رعایت کننده حال زیردستان ــــ می پذیرد. فرزندی زاده می شود که نامش خسرو پرویز می گذارند و به ناز و نوازشش می پرورند. چون به نوجوانی می رسد آن چه را از علم و دانش و مهارت های لازم است، به او می آموزند و خسرو به خوبی آن ها را فرا می گیرد. خسرو به...
ادامه مطلب
ارسال به
1
آن شب که برف می بارید
۱۳ شهریور ۱۳۹۹توسط داستان نویس نوجوانبهترین داستان های کوتاه دنیا

آن شب که برف می بارید

حاج آقایم خانه بزرگتری خریده بود. از ظهر مشغول جمع کردن اسباب ها بودیم تا فردا به خانه نو اسباب کشی کنیم. مادرم فرمان می داد، داد می زد و با شکم سنگین و برآمده اش از این اتاق به آن اتاق می رفت و پرده ها را از دیوار می کند، فرش ها را با کمک ماشاءالله جمع می کرد، ظرف ها را روی هم می بست و ماشاءالله تند تند آن ها را توی حیاط می برد و به دو برمی گشت. مادرم چادرش را دور کمرش پیچیده بود و موهایش بهم...
ادامه مطلب
ارسال به
0
قصه عینکم
۱۳ شهریور ۱۳۹۹توسط داستان نویس نوجوانبهترین داستان های کوتاه دنیا

قصه عینکم

بقدری این حادثه زنده است که از میان تاریکیهای حافظه ام روشن و پر فروغ مثل روز می درخشد. گوئی دو ساعت پیش اتفاق افتاده، هنوز در خانه اول حافظه ام باقی است. آنروزها که کلاس هشتم بودم خیال می کردم عینک مثل تعلیمی و کراوات یک چیز فرنگی مآبی است که مردان متمدن برای قشنگی به چشم می گذارند. دائی جان میرزا غلامرضا که خیلی به خودش ورمی رفت و شلوار پاچه تنگ پوشید و کراوات از پاریس وارد می کرد و در تجدد...
ادامه مطلب
ارسال به
0
آخرین درس
۱۳ شهریور ۱۳۹۹توسط داستان نویس نوجوانبهترین داستان های کوتاه دنیا

آخرین درس

به خوبی در خاطرم هست که آن روز مدتی از وقت رفتن به مدرسه گذشته بود و از بازخواست معلم سخت هراسان بودم. مخصوصاً که گفته بود راجع به اسم فاعل و اسم مفعول سؤالاتی خواهم کرد، و من یک کلمه از این مقوله نمی دانستم. اول شیطانک می گفت اصلاً زیر مدرسه زده و سر بزنم به صحرا، هوا به اندازه ای خوب و آفتاب به قدری مطبوع بود که حد نداشت. طُرقه ها در باغستان ها ی اطراف هیاهوی راه انداخته بودند و در پشت...
ادامه مطلب
ارسال به
0
بچه مردم
۱۳ شهریور ۱۳۹۹توسط داستان نویس نوجوانبهترین داستان های کوتاه دنیا

بچه مردم

خوب، من چه می توانستم بکنم؟ شوهرم حاضر نبود مرا با بچه نگهدارد. بچه که مال خودش نبود. مالِ شوهر قبلیم بود که طلاقم داده بود، و حاضر هم نشده بود بچه را بگیرد. اگر کس دیگری جای من بود چه می کرد؟ خوب، من هم می بایست زندگی می کردم این شوهرم هم طلاقم می داد چه می کردم؟ ناچار بودم بچه را یک جوری سر به نیست کنم. یک زن چشم و گوش بسته مثل من، غیر از این چیز دیگری به فکرش نمی رسید. نه جایی را بلد بودم،...
ادامه مطلب
ارسال به
0
بیچارگان
۱۳ شهریور ۱۳۹۹توسط داستان نویس نوجوانبهترین داستان های کوتاه دنیا

بیچارگان

یک شب طوفانی بود! کلبه محقر در کنار دریا تک و تنها مانده بود. داخل این کلبه با همه تاریکی نورانی و روشن بود. یک طرف تور ماهیگیری به دیوار  آویخته بودند و در طرف دیگر تختخوابی دیده می شد که در کنار آن، درون بستری روی تخته ها، پنج طفل کوچک خوابیده بودند. نور لرزان آتش سرخرنگ اجاق به سقف افتاده بود. مادر بچه ها که زن ماهیگیر بود سرش را به بستر آن ها تکیه داده بود و به آرامی دعا می خواند. خیالات...
ادامه مطلب
ارسال به
0

۰۹۱۲۷۰۸۰۲۶۲
info@dastannevis.com

درباره ما

سایت داستان نویس نوجوان به شما قابلیت های بسیار زیادی در رابطه با داستان و داستان نویسی می دهد تا شما در داستان نویسی حرفه ای شوید.

بیشتر
Telegram
Instagram
Linkedin-in
Twitter
Facebook-f

امکانات

  • ارسال داستان

دفترچه راهنما

  • نحوه ثبت نام در سایت
  • نحوه ارسال داستان
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حریم خصوصی
logo-samandehi
مشاهده تمام نماد ها

© کلیه حق و حقوق این وب سایت برای داستان نویس نوجوان ( آذر فیروزی راد و اشکان حاسبی ) محفوظ می باشد.

سایت داستان نویس نوجوان به شما قابلیت های بسیار زیادی در رابطه با داستان و داستان نویسی می دهد تا شما در داستان نویسی حرفه ای شوید!

امکانات

  • ارسال داستان

دفترچه راهنما

  • نحوه ثبت نام در سایت
  • نحوه ارسال داستان
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حریم خصوصی

خبرنامه

شما با موفقیت در خبرنامه داستان نویس نوجوان عضو شدید!