نثر های ادبی
شما هم میتوانید نثر های ادبی خود را ارسال کنید!
دلخوشی های ساده
وقتی نوشتم دلخوشی های ساده تقریبا میدانستم از چه و برای چه خواهم نوشت. ✍
دلخوشی های ساده ای که ممکن است برایت...
پیش به سوی مقصد آرزوها
تو در این زندگی با دریایی همسو و همسفر می شوی که تلاطم موج هایش تو را به پیش می راند. 🌊
موج هایی از افکار...
حتی خودکار هم با من قهره
از روزی که تو رفتی خنده حتی یه بار هم به لبای من سر نزده.
حتی چشام. همه جا رو بیابون می بینه. حتی باغچه ی خونمون که...
مدادم تمام شد از تکراره دوست دارم
تو سکوت تنهایی. تو اتاق پراز تاریکی
با یک مداد رنگی. به رنگ سیاهی شب
صدای بارون و شور شوره ناودون
احساس خستگی و...
بخوان پروردگارم…
وقتی که گریه می کنم ٬ سر بر شانه دیوار از بی کسی ...
وقتی که حس تنفر همه عالم ، رخنه می کند بر اعماق وجودم ....
می...
مادرم
مادرم فرشته ایست که وصف مهر مهربانی اش هزار دفتر و دیوان میطلبد....
مادرم ستاره ایست فروغ اسمانیش ٬ نه کهکشان .....
دلتنگی هایم
دلتنگ که میشوم ... ازدیده غم میچکد روی کاغذ و قندیل میبندد اشک جوهر روی سرمای تن کاغذ...
و من همچون چلچله ای خفته...
جنون
مرا دختر آبی صدا کن! به ساحل بپیوند و نامم را بی پروا فریاد بزن! تنت را رها کن و روحت را به نسیمِ گرم بسپار. بگذار...