لودینگ
  • صفحه اصلی
  • مسابقات
    • مسابقه یلدایی (پایان یافته)
  • ارسال داستان
  • آموزش
  • نوشته ها
    • داستان های ارسالی
    • زندگی نامه ها
    • نثر های ادبی
  • درباره ما
  • تماس با ما
Telegram
Instagram
Linkedin-in
Twitter
Facebook-f
ورود / ثبت نام
تکرار
۲۱ دی ۱۳۹۹توسط داستان نویس نوجوانداستان های ارسالی5 نظرات

تکرار

آخرین حرف هایش را نشنیدم؛ قبل از اینکه چشم هایش را برای همیشه ببندد. فقط نگاهش کردم. نه اشکی، نه آهی…. . جایی خوانده بودم، آدم ها می توانند با نگاه کردن، گریه کنند، اشک بریزند و آه بکشند!!! … . وقتی از آنجا دور می شدم، فکر اینکه یک روح سرگردن تا ابد همراهم خواهد بود، تنم را می لرزاند!!! ترسناک نیست که یک روح بخواهد هر روز قدم به قدم همراهت بیاید و هیچوقت دست از سرت بر ندارد؟!!  وقی...
ادامه مطلب
ارسال به
4

09127080262
[email protected]

درباره ما

سایت داستان نویس نوجوان به شما قابلیت های بسیار زیادی در رابطه با داستان و داستان نویسی می دهد تا شما در داستان نویسی حرفه ای شوید.

بیشتر
Telegram
Instagram
Linkedin-in
Twitter
Facebook-f

امکانات

  • ارسال داستان

دفترچه راهنما

  • نحوه ثبت نام در سایت
  • نحوه ارسال داستان
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حریم خصوصی
logo-samandehi
مشاهده تمام نماد ها

© کلیه حق و حقوق این وب سایت برای داستان نویس نوجوان ( آذر فیروزی راد و اشکان حاسبی ) محفوظ می باشد.

سایت داستان نویس نوجوان به شما قابلیت های بسیار زیادی در رابطه با داستان و داستان نویسی می دهد تا شما در داستان نویسی حرفه ای شوید!

امکانات

  • ارسال داستان

دفترچه راهنما

  • نحوه ثبت نام در سایت
  • نحوه ارسال داستان
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حریم خصوصی

خبرنامه

شما با موفقیت در خبرنامه داستان نویس نوجوان عضو شدید!