رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

برچسب: یگانه کریمی

داستان های ارسالی

مکسی و من ۶

معلوم نبود مکسی کجاست! آره واقعاً تقصیر من بود نباید آنقدر سرزنشش میکردم کارم اشتباه بود و باعث شد مکسی بره! در همین فکرا بودم

داستان های ارسالی

من (فکر و خیال)

مغز چیز عجیبیست!! یهو کلی فکر داخلش انباشته میشود و همزمان هزار فکر و خیال فکر و خیال های متفاوت از آینده، درس، مشق، زندگی

داستان های ارسالی

مکسی و من ۵

مکسی گفت: ـــ نکن! ماه رو کوچیک نکن!! آرش من فقط اینکه از نزدیک دیدمش برام کافیه!! گفتم: ــــ یعنی چی تو اصلاً میفهمی داری

داستان های ارسالی

مادر

اونی که هواتو داره اونی که مواظبته اونی که محرم رازته اونی که برات قصه میخونه اونی که شب تا صبح مواظبته اون کیه؟؟؟؟؟؟؟؟ اون

داستان های ارسالی

خواب بد

از خواب پریدم!! وای عجب خوابی دیدم! ترسیده بودم، رفتم سمت آشپزخونه مامان گفت: ـــ صبح بخیر عزیزم حالت خوبه؟ درحالی که پارچ آب رو

داستان های ارسالی

مکسی و من ۴

بالاخره روز سفر به کره ماه فرا رسید: میخواستیم بریم کره ماه! میترسیدم آخه کار سخت و ترسناکی بود! اصلاً فکرشو نمیکردم که یک روز

نوشته بیشتری برای نمایش وجود ندارد.