به نام خدا
ماااااای گاد!!
بالاخره رسیدم به کهکشان راه شیری.
خب بزار ببینم کدوم سیاره بود؟؟؟
اها پیداش کردم سومین سیاره هستش و اسمش هم زمین هست.
خب بزار گازشو بگیرم و یه دور،دور این سیاره بزنم.
پس از یه دور گردش دور زمین؟
اوممم!!
سیاره قشنگیه.
بیشترش آبیه. خیلی قشنگ هست.
فکر کنم ادماش هم خوب باشن:)
خب سفینه اماده برا رفتن تو جو زمین.
سه
دو
یک
ژوووووو
سفینه:وارد جو شد!
خب سرعت رو کم میکنیم
اماده فرود روی سطح زمین با سه شماره:
سه
دو
یک
اماده فرود
درحال فرود
سفینه:فرود موفقیت آمیز
خب این از این
حالا صبر میکنم تا هوا قابل تنفس بشه
دقایقی بعد…
خب هوا قابل تنفسه.
پس اماده پیاده شدن میشم.
خب در سفینه رو باز میکنم
ویییییییژژژ
اوووووووو خدااااای بزرگ!!!!!
اینجا رو نگاه??
چه چیزای بلندی اینجاس.
چقدر ادم اینجا هست
اخ این نورا چیه دیگه
این صدای کلیک کلیک چیه؟؟!!
اخ چشمم کور شد
ولش کن بزار برم بهشون سلام کنم.
خب بزار برم پیششون
ادما:واااااااییی وای وای برو عقب برو عقب چندش.
وای اینا چرا یه دفعه ای اینقدر دیوونه شدن!!
منم ترسوندن!
باید صبر کنم ببینم چی میشه
یا خداااااااااااااا
این ماشینا چیه؟؟!!!!!
چقدر گندن??
چرا اینقدر بزرگن!!!
وااااای چقدر ادم با لباس های یکسان اینجان!!!
اینا چیه دستشون هست؟
بوووممم!!!!!
واااااااایییی نکنه میخوان منو بکشن؟!
بزار از این سیاره عجیب غریب برم.
در سفینه بسته.
اماده پرواز.
سه
دو
یک
پرواز
خب اینم از این.
چه سیاره عجیبی بود
دیگه هیچ وقت به اینجا نمیام.
ارسالی از: M.S.J
حق نشر این داستان برای داستان نویس نوجوان محفوظ است.
* این داستان بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.
1 نظر
خیلی مبتدی بود…بیشتر شبیه نمایشنامه بود تا داستان…خیلی از عنصر توصیف بیش از اندازه استفاده کردی به همین دلیل داستان از هیجانش کاسته و خیلی کسل کننده شده…اما در کل نسبت به داستان هایی که تا الان از نوجوان های دیگه توی سایت خوندم بهتر بود…به تلاشت ادامه بده