یک روز سرد زمستانی خانواده حسن به خانه خاله اش رفتند. در آنجا حسن و پسرخاله اش محمد بازی می کردند. محمد گفت :(حسن جان من می روم بخاری را روشن کنم محمدرفت و بخاری را روشن کرد اما شعله ی بخاری را خیلی زیاد کرد که بخاری خیلی داغ شد. حسن گفت محمد جان می دانی این منبع چقدر ارزشمند است . محمد گفت:(چطور؟ ) حسن گفت :(می دانی اگر این منبع تمام شود چه می شود ! 1_ نانوایی ها تعطیل می شوند 2- نمی توانیم غذا درست کنیم 3- بعضی از کارخانه هایی که با گاز کار می کنند دیگر نمی توانند کار کنند و…… محمد گفت:(حسن جان ممنونم که این همه نکته در مورد گاز به من یاد دادی . بعد هم رفت و شعله بخاری را کم کرد . بچه ها ما نباید الکی گاز را هدر دهیم . و باید در مصرف آن صرفه جویی کنیم . چون گاز جز منابع خیلی مهم زمین است و تمام شدنی می باشد . پس بعضی روز ها که هوا سرد نیست می توانیم با پوشیدن لباس گرم در مصرف آن صرفه جویی کنیم . بچه ها مصرف بی رویه کار خیلی بدیه .
* این داستان بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.
