رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

چوپان پولدار، چوپان فقیر

نویسنده: محمدطاها خدارحمی

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود یک چوپان بود که خیلی پولدار و یک گله بزرگ گوسفند داشت ، یکی دیگر از چوپان ها از مال دنیا فقط دو گوسفند داشت ان چوپان پولدار همیشه چوپان فقیر را حرص می داد و می گفت نگاه کن من چه گله بزرگی دارم ولی تو از مال دنیا دوگوسفند داری . چوپان فقیر همیشه غصه می خورد یکی از روزها با خدای خود درد ودل کرد وگفت:( خدایا من چرا از مال دنیا فقط دو گوسفند دارم ، ولی ان چوپان یک گله گوسفند دارد ؟ .) چند روز بعد چوپان پولدار رفت گوسفند های خود را چرا دهد چند گرگ امدند و گوسفند ها را کشتند وخوردند . چند روز بعددوگوسفند ان چوپان فقیر بچه دار شدند وحالا یک گله هستند . ما نباید دیگران را حرص دهیم .

 

* این داستان بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: محمدطاها خدارحمی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

1 نظر

  1. Avatar
    محمدطاها خدارحمی می گوید:
    5 خرداد 1402

    عالی

    پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *