مادر
کلامی که به احترامش
کوه از زمین برخاسته
هویت وطنم
به بوی غذایت دل باخته
نت حرفایت
ساز آینده را ساخته
رنگ آغوشت
فیلم سیاه و سفید زندگی را آراسته
عطر تنت
بغض های کودکی ام را اندوخته
گرمی دستانت
رقص امید را برایم برتافته
تنهایی آت
پرچم مقاومت را افراشته
چروکی روی پیشانی ات
درد های گذشته را آویخته
درد هایت
کشتی احساسم را افروخته
تار سپید مویت
زمستان را به فصل ها بافته
آغوشت
تنها وطنم را آراسته
شجاعتت
کوزه ی ترس هایم را شکسته
مادرم
تا ادامه ی تلاش موج برای فریاد عشق به ساحل
دوستت دارم
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.
7 نظرات
به به باریکلا🌹🌹
احساس واقعی مشهود هست در متن ،دلنشین و آرام بخش❤🌹
ممنون از حسن خطاب شما🙏
لطف دارید 🌹
سپاسگزارم از توجه و نظرتون 🌹🙏
واقعا زیبا بود
ممنونم از نظر و خوانش شما 🙏