رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰
برندگان مسابقه داستان نویسی یلدای ۱۴۰۲ مشخص شدند! هم‌اکنون می‌توانید آثار برندگان را مشاهده نمایید.

مرگ

نویسنده: آوا مخیر

همه در هر زمانی ممکن است کشته شوند و یا به قتل برسند
مرگ یک چیز طبیعی است که نمیتوان با او مقابله کرد
دختر این را میدانست میدانست که نمی تواند برگردد نمیتواند دوستانش و هزاران کسانی که دوستشان داشته است را ببیند اما تصمیم او قطعی بود به سمت برج ایفل ارام قدم برمی داشت
ابر ها سر و صدا میکرندن و انگار از او التماس میکردند که بماند
اما او گوش شنوا نداشت
ارام از پله ها همراه با باران گریه میکرد و بالا میرفت
نمیترسید
اما دل تنگ میشد
ناراحت و خورد شده بود قلبش نابود شده بود
و امشب قرار است بقیه ناراحت و خورد شوند
به بالای برج رسید به پایین نگاه کرد
رفت بالای میله
دفعه ی پیش خود*کشی او موفق نبود
(فلش بک)
مردم عکس و فیلم میگرفتند
اتش نشان ها سعی میکردند ان را پایی بیاورند اما کو گوش شنوا
وقتی خودش را انداخت قهرمان شهر اورا گرفت و به او هشدار داد که این کار را نکنند
(حال)
خاطراتش از جلوی چشمانش تند تند رد میشد
خود را با اطمینان رها کرد و …………
(دو سال بعد)
دسته گل را روی قبر گذاشت
اشک ریخت اشک از روی دلتنگی از روی پشیمانی
اگه به او این حرف هارو نمیزد سر قبر او نبود
بلند بلند زار میزد و حرف میزد
از بالا به سمت او میاید و او را بقل میکند و زمزمه میکند
《هیچوقت ترکت نمی کنم و نخواهم کرد

 

* این داستان بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: آوا مخیر
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *