رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

ماهی تنها

نویسنده: دیانا ثنایی فرد

من با یک ماهی هستم .ماهی بیگناهی که در زندان کوچک زندگی می کنم هر روز غذای تکراری و کثیف می خورم. صاحب من را تنها میگذارد و بعضی اوقات اذیتم می کند. من در زندان تنها هستم و خیلی وقت با کسی صحبت نکردم من بیشتر اوقات پشتم را به صاحبم می کنم و تمام ناراحتی هایم را به یاد میارم من قبلاً در زندان بزرگتر و بهتر بودم برای من زیاد شبیه زندان نبود انجا کلی ماهی بود اسم دوست در آنجا دراگون بود و از اول از اول زندگیم با من بود وقتی به دنیا آمدم زیاد یادم نمی آید ولی یادم می آید در یک دریای بزرگ متولدشدم ، که انجا یک صدف بود، که من ازت خوشم می‌آمد که در آن قایم میشدم . و آن موقع اتفاقی برای آن افتاد که یادم نمیرود من در صدف گیر کرده بودم نزدیک بود که بمیرم که دوستم دراگون آمد و من را نجات داد و بعد از آن اتفاق ،یک تور خیلی بزرگ آمد من و دراگون آن دریا جدا شدیم. دلم میخواهد حداقل یک بار دیگر دراگون را ببینم نمیدانم الان الان زنده است یا نه اگر هم زنده باشد امیدوارم مثل من در زندانی کوچک تنها نباشد

 

* این داستان بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

 

 

نویسنده: دیانا ثنایی فرد
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

1 نظر

  1. Avatar
    آتنا می گوید:
    19 بهمن 1401

    خیلی قشنگ و احساسی بود آفرین به این نویسنده.❤️❤️❤️

    پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *