نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو
دل با نوشتن آرام می گیرد ، تنها در اتاقم قدم میزنم شاید به ظاهر فکر میکنم قدم میزنم اما دارم خاطرات بد و سنگین و تلخ را از مغزم هدایت به زیر پاهایم می ریزم بلکه شاید با این کار کمی آرامش بگیرم با خودم حرف میزنم شاید من نباید از زخم هام فرار بکنم نباید مخفی بکنمشون چون پشت هر کدوم از این زخم ها هزاران داستان وجود داره هزاران درد رو از سر گذروندم اشکالی هم نداره ما می خوریم زمین که بزرگ بشیم همه ی این ها زیبایی خودشون رو دارن ما به دنیا میایم که زندگی کنیم خطا کنیم راه درست رو پیدا بکنیم اینو یاد گرفتم که چیزی به اسم شکست اصلا وجود نداره اصلا چیزی به اسم پیروزی و شکست وجود نداره این زندگی یه مسیری که ما داریم ازش عبور می کنیم در طی این مسیر زندگی ما از دست میدیم به دست میاریم زمین می خوریم بلند میشیم دست رو زانو هامون می زاریم میریم بالا دوباره میاییم پاین داریم تجربه می کنیم ولی کاشکی میشد همه به خواسته هم احترام بزاریم اکثر آدم ها بهم میگن چرا تیپت اینجوریه چرا تو اینقدر مثبتی ولی به نظر من کاشکی میشد این چرا ها رو برداریم همدیگه رو این جوری که هستیم دوست داشته باشیم این قدر سعی نکنیم همه مون شبیه هم باشیم خوب هر کی یه رنگی دوست داره یه طرح لباسی دوست داره به همدیگه و خواسته های هم احترام بزاریم ذات انسان بودن مهمه نه اون چیزی که ما باهاش متفاوت میشیم کاش میشد دست از قضاوت کردن بر داریم به هر کسی اجازه بدیم اون جوری که دوست داره زندگی بکنه یه درخت آلبالو یه درخت سیب هیچ موقع درخت سیب به آلبالو نمیگه شبیه من باش آلبالو هم همین طور همین تفاوت هاست که زندگی رو زیبا میکنه دیروز و گذشته ما مثل سنگ زیرین آسیابه فردا و آینده هم مثل سنگ روی آسیاب حسرت دیروز و نگرانی فردا عین دو تا سنگ آسیابن که امروز مثل دونه گندم میاد وسط اینا ممکنه که له بشن به خاطر همین فقط برای همین امروز زندگی می کنیم ولی باید به زندگی اجازه بدیم سوپرایزمون بکنه انقدر برای خواسته هامون تلاش می کنیم خودمون و به این درو اون در میزنیم که خودمون رو از پا می اندازیم همه چیز به اندازه در کنار تلاش و زحمت ، توکل کردن هم چیزیه که واقعا زندگی رو آسون میکنه بعضی از کلمه ها خیلی شگفت انگیزن اصلا ادم ذوق میکنه که این چیز هارو به زبون بیاره مثل کلمه خانواده خانواده چقدر خوبه خانواده همه چیزه بنظرم خانواده تمامیت یک انسانه
امیدوارم روزی برسه که تمام انسان ها روحشون مثل برف سفید باشه
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.