رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰
برندگان مسابقه داستان نویسی یلدای ۱۴۰۲ مشخص شدند! هم‌اکنون می‌توانید آثار برندگان را مشاهده نمایید.

تفاوت گفتار بین نسل ها

نویسنده: علی شعبان نژاد چنانی

ناصر الدین شاه چهارمین پادشاه ایران از هفت پادشاه سلسه قاجار است، او بعد از محمد شاه و قبل از مظفرالدین شاه یعنی از سال ۱۲۲۷ شمسی برابر با ۱۸۴۸ میلادی بر تخت نشست تا سال ۱۲۷۵ شمسی برابر با ۱۸۹۶ میلادی که توسط میرزا رضا کرمانی ترور شد و مقبره او در حرم شاه عبدالعظیم است.
در تخیلات نویسنده فرض بر این می‌شود که انسان‌ها بعد از مرگ و قبل از رستاخیز زندگی زیر خاکی دارند از جمله ناصر الدین شاه و اتابک میرزا که صدر اعظم او بوده است. در این داستان خیالی ناصرالدین شاه توانایی دارد که هراز چند گاهی از قبر خارج شده و به دنیای واقعی قدم بگذارد، این مرتبه بعد از ورودش به تهران با پسر جوانی به نام سعید آشنا می‌شود و تأثیر پذیری او از همراهی با سعید باعث می‌شود تا نوع ادبیات گفتاری او تغییر کند و به سبک جوانان امروزی معاشرت کند. ناصرالدین شاه متوجه می شود سعید از خاندان اوست و عاشق دختری به نام (نفس) شده که از نوادگان اتابک اعظم است. این دو جوان با یکدیگر قهر هستند، نفس یک مصرع شعر را در واتساپ برای سعید می‌فرستد و از آن لحظه به بعد سعید دچار غم و اندوه می‌شود زیرا فکر می‌کند حال روحی نفس بد است از اینرو ناصر الدین شاه یک موبایل از بازار خریده به قبر خود باز می‌گردد تا با اتابک صحبت کند و این دونفر را آشتی دهد، وحالا ادامه ماجرا:

سلطان صاحبقران
ــ قربان خاک پای جواهر آسای اقدس همایون مبارک شوم، امروز صبح که چشمم به دست خط گرانقدر افتاد فی الفور عزم کردم تا اولین نفر به پا بوسی شرف یاب شوم.
ــ شر و ور نگو پلشت، دیشب بهت زنگیدم که تن لشتو بیاری اینجا شاید بتونیم این دو تا جوونو سر ذوق بیاریم، حالا مارو ریجکت می کنی ک… … بوق بوق بوق، کدوم گوری بودی کو….. بوق بوق بوق.
ــ قربانت شوم، ای سلطان صاحبقرا…..
ــ ک…. بوق بوق بوق ازاین به بعد منو صدا کن ناصر، آندرستن؟؟
حیوون!!!
ــ  ناصر جان این ادبیات شوریده از چه روست؟ ای سلطان ابن سلطان چه پیش آمده اینگونه صحبت می کنید قربانت گردم.
ــ اتا زر مفت نزن زیقی؟ گوشاتو به من بده ببین چی میگم، این دختره لا……..بوق بوق بوق.
ــ  جانم فدای ناصر شود منظور شما کدامین دختر است قربانت گردم؟
ــ ها؟ ها؟
ــ عرض کردم کدامین دختر را اشاره می کنید؟
ــ مادر……بوق بوق بوق اینقده با دمپایی کثافتت وسط حوض ماهی نپر. یکی از همون نوه نتیجه‌هایی که پس انداختی، چی صداش می‌کرد؟ نفس، آره نفس.
ــ نفس؟ کدامین نفس؟
ــ نفس آب منگول دیگه، ها ها ها.
نصف شب می‌رسم به تهش، نصف شب بی من درد داره دلت
ــ جل الخالق، این دیگر چیست فدایت شوم؟ این سخنان را چه کسی می‌گوید؟ آیا مهمان دیگری هم دارید خلد آشیان؟
ــ ری… بوق بوق بوق، اتا ری….بوق بوق بوق، اتا این آهنگ پیش واز موبایلمه قشنگه؟ آهنگ اون حرومزاده تتلو دیگه. کو…. بوق بوق شعرشو بلدی اتا؟ بیا با هم بخونیم.
ــ بنده بی مقدار شاهنشاهم، چاکر دربار همایونیم، مفلس سلسله قاجارم، خود را شمع آجین می کنم و یا برابر توپ قرار می‌گیرم اما این گونه مهملات را در ذهنم جای ندهم.
ــ پس من می‌خونم تو گوش کن، گاهی هم تو…. بوق بوق بوق کن.
نصف شب می‌رسم به تهش نصف شب بی من درد داره دلت این حال منم ربط داره بهت
نصف شب می‌دونی فرق داره بهت می‌گم دوریم می‌کنه درواقع لهت
نصف شب می‌کنی گوشات داغ خونه استرس انگار توش دادگاس
انگار من جلو قاضی یه قندون پرت کردم و رسیده به نقطه جوش آقا
نصف شب انگاری پروندم سیاهس لبخند بی روح مگه من قلبم چی خواست
بجز یکی که پر و درست شونمو بماله بگه برو درسته.

آهای اون زیر چه مرگتونه؟ کیه اونجا؟
ــ ناصرم ناصرم خاک پات
ناصرم ناصرم چاکرت
خوب گفتم اتا؟
هر گوهی می‌خوای باشی باش، دوست داری دوباره میرزا رضا رو بفرستم؟ تو رو خیلی دوست داره‌ها!!! می دونی که!!!!
ــ فدای چشمان پر انوارت شوم قبله عالم این قول تشن دیگر کیست ناصر؟
ــ بپا قبرستونه دیگه.
من نبودم اتا بود.
اتا دیدی دهن….بوق بوق مث پوست خیار می‌فروشمت اوزگل، حواستو جمع کن لا….. بوق بوق بوق.
اتا داشتم زر می زدم، نفس تو واتساپ یه شعر برا سعید فرستاده.
ــ واتساپ؟ این دیگر چیست؟ چگونه با واتساپ ارسال نمودند؟ در هر صورت بسیار عالیست، مگر این شعر چه عیبی دارد؟ آه واتساپ گناهی کرده؟ می‌خواهید بدهم واتساپ را شمع آجین کنند؟ مضمون این شعر چیست؟ از براهین پیداست مانند اشعار ایرج میرزاست؟
ــ گوه اضافه نخور آتا، تو این شعر می‌گه من دوست ندارم زیاد زنده بمونم، ببین چی زر زده.
(ما را به سخت جانی خود این گمان نبود)
ــ خانه زادم قربانت شوم این شعر بسیار خوب و دلنشین است کجای آن عیب دارد؟!!
ــ نه بابا؟ گوه سگ از کی تا به حال از شعر سر در میاری؟ مردیکه قرومساق این پسره، سعید و می‌گم، فکر می‌کنه این دختر لا ….. بوق بوق دپ شده، حالش بده بفهم، نفهم.
شب و روز نگران نفسه.
ــ عاشقی چاره دارد قربانت شوم، آری قربانت شوم، می‌تواند به عمارت او روانه شود یا دست خطی را توسط چاپارخانه ارسال کند.
تلگراف، تلگراف بزند؟ عاشق می‌تواند هزارو یک کار انجام دهد قربانت گردم در ضمن قبله عالم شعر کامل آنرا به یاد دارند؟!!
ــ من نمی دونم چرا دنبالش نمی ره، فک کنم قبلاً با هم قرار و مداری گذاشتن، شایدم هر کدوم منتظر اون یکیه.
ولی شعر ردیفم.
توام اوکی هستی بخونیم؟
ــ  شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود
من کیستم از خویش به تنگ آمده‌ای
دیوانه با خرد به جنگ آمده‌ای
دوشینه به کوی یار از رشکم کشت
نالیدن پای دل به سنگ آمده‌ای

ــ انیشتین چو….بوق مغز، وزیر مختار اینقده خنگول باشه؟!!
آتا اینقد رو مخ من راه نرو این شعر و نفس نگفته که.
این پت…….بوق که شعر و ننوشته تا ما اونو تفسیر کنیم، فقط همون یک مصرع شعر و فرستاده، بقیش مد نظر نبوده اووشکول!! درسته؟
فقط یه بیت برا سعید نوشته، آندرستن؟ پس منظورش معنای کلی نبوده، نفله، منظورش همون یک بیت بوده کو…….بوق مغز!!
ــ تصدقت گردم موضوع عاشقانه این دو جوان را به کناری بگذارید، از احوالات شهر تهران چه خبر؟!! کما فی السابق تهران زیبا و هوای آن تمیز است، مردم شاد و خوشحال بودند؟ کشور به پیشرفت نایل شد؟!! رعیت گرسنه سیر شد؟!! افرادی مانند من و شما را کشتند تا کشور از بدبختی نجات یابد!!! انجام شد؟!!
ـــ چقد چرت میگی اتا.
خوبی؟ رد دادیا، چی میزنی لامسب، پارکتو عوض کن تا عوضی نشدی شاشو!!
بالا که اوضاع خوب نبود، حالا خداحافظی، خوش گذشت، برو تو قبرت حرومزاده!

ناصر: مخفف ناصر الدین شاه
اتا: مخفف اتابک اعظم
ترانه نصف شب: تتلو
شعر شب‌های هجر: شاعر شکیبی اصفهانی

 

نویسنده: علی شعبان نژاد چنانی
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *