رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

درمانده

نویسنده: محمد امین معزی نژاد

درمانده شده بود بعد از ان همه لحظات سخت زندگی می خواست بگوید که چرا و چگونه اینگونه شد و اصلا
منتظرم این نبود که زندگی اش درست شود فقط می خواست به جواب سوالش برسد
بگذارد برایتان بگویم که چگونه اینجوری شد
روزی این مردی که الان عاجز و درمانده مانده بود شب ها به خیابان ها می رفت تا کمی قدم بزند و استراحت
کند اما شبی وقتی داشت در خیابان ها قدم می زد و با رفیق هایش در حال خوشگذرانی و تفریح بود اما ناگهان
پسری به او برخورد کرد که رو حساب سن کم خود دور و بر ان مرد می چرخید و او را اذیت می کرد مرد
ناگهان با ضربه ای مشت کرده به سر پسر کوبیدو گریه او را در اورد و همه از کار مرد متعجب مانده بودند و اورا
نقد می کردند ناگهان پدر کودک از راه رسید و با او دعوا کرد و بعد مردی که پسر او را زده بود به شدت مرد را
کتک زد و به شدت زخمی و مجروح کرد و باز هم اشک او را در اورد چرا که پدرش را زد و هم غرور پدر را
شکانده بود و هم پسر را ناراحت کرده بود .
بعد از ان ماجرا همان شب وسایل ماشین مرد را زده بودند و صبح فردا وقتی مرد به پلیس مراجعه کرد و
ماشینش را جلوتر پارک کرده بود این دفعه دزد ماشینش را زد و بعد از اینکه گریان و خسته به خانه امد و شب ،
این بار گاز روشن مانده بود و این دفعه خانه اتش گرفت و پاهای مرد در آتش سوخت ولی این بار دیگر همینگونه هاج
و واج مانده بود و ناراحت و عصبانی بود و شب و روز کارش گریه و زاری بود.
خب دوستان حالا فهمیدید که چرا این مرد این بلاها سرش امده بود به خاطر این بود که ان مرد و پسرش او را
نفرین کرده بودند و همین سبب شد تا اه او دامن مرد را بگیرد.

 

* این داستان بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: محمد امین معزی نژاد
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

4 نظرات

  1. Avatar
    محمد امین معزی نژاد می گوید:
    13 فروردین 1402

    با عرض سلام خدمت شما سرکار خانم
    باید به شما عرض کنم که نکته اول
    اینکه این یک داستان بود زیرا در مرحله اول که ما می خواهیم داستان را به ثبت برسانیم
    چهار گزینه پیش روی ماست
    ۱_ مقاله و نثر و طنز و داستان که این بیشتر به داستان شباهت داشت.
    ۲_ دریک داستان کوتاه عناصر داستان خیلی باید سریع و قابل فهم مخاطب توضیح داده شوند
    ۳_ برای یک کسی که ایده های بسیاری در ذهنش است هیچ موقع نباید ۶ ماه وقت بگذارد و داستانش را بنویسد و یک سند برای من بیاورید تا اثبات شود شش ماه وقت لازم است.
    من متاسفانه به شما باید بگویم که بسیار کوتاه فکر هستید که نمی توانید حتی یک داستان کوتاه را در حداقل یک هفته بنویسید
    مبتدی شما هستید که فکر می کنید یک داستان نویس بزرگ هستید ولی نمی دانید غلط هایی که شما از نوشته من گرفتید یک اشکال مبتدی بود زیرا این داستان یک واقعیت است که به همان بیت مولانا بر می گردد که از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو
    بله لطفا کمی مطالعه داشته باشید .

    پاسخ
  2. Avatar
    ریحانه..(کبوتر) می گوید:
    12 فروردین 1402

    درود…
    این متنی که من از اقای معزی نژاد خواندم… داستان نبود. بلکه تنها یک طرح و یک پیرنگ برای یک داستات دیگر بود. شباهت بیشتر این متن به گزارش بود… یک راوی که انگار دارد برای چند بچه کوچک قصه ای تعریف می کند و اینجا مشخص میشود که:
    ۱. نویسنده عزیز ما هنوز فرق بین داستان،قصه و گزارش را نیم داند و باید روی اینها کار کند…. ( اگر می خواهید بدانید متن شما چه بود. باید بگویم که متن شما چیزی جز قصه ای به حالت گزارشی نبود)
    ۲.نویسنده عزیز ما هنوز با عناصر داستان نویسی و پیش پا افتاده ترین طریقه های داستان نویسی اشنا نیست…. ( روی عناصر بیشتر کار کنید… و داستان بنویسید که دیالوگ داشته باشد و صحنه صحنه باشد و فضا و مکان و زمان داشته باشد)
    ۳.نویسنده هنوز بسیار مبتدی هست و داستان هایش را سر سری می نویسد…. ( طول مدت استاندارد برای نوشتن یک داستان کوتاه در صورتی که نویسنده واقعا روش کار کند و روی تمام عناصر وقت کافی بگذار ۶ ماه هست)

    لطفا اولین کاری که می کنید برای خودت روشن کنید که می خواهید داستان بنویسید یا قصه یا مقاله یا گزارش…. چون اینارو مثل الان باهم قاطی می کنید…. اولین قدم یک نویسنده این هست که بداند می خواهد چکار کند و چی خلق کند… رو این باید خیلی کار کنید….

    پاسخ
    • Avatar
      کیانا می گوید:
      13 فروردین 1402

      با نظرتون موافقم. اما می‌خواستم اگه امکانش هست درمورد تفاوت قصه و گزارش کمی توضیح بدید. ممنون!

      پاسخ
    • Avatar
      محمد امین معزی نژاد می گوید:
      13 فروردین 1402

      حرفه ای باشید خانم محترم

      پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *