در این مقاله به چند مورد از موانع نوشتن که میتواند برای یک نویسنده در مسیر نوشتن ایجاد شود اشاره و راهکارهایی برای جلوگیری از آن ارائه میشود.
✅ تنبلی :
از مهمترین عوامل بازدارنده در نوشتن مستمر اهمالکاری یا همان پشت گوش انداختن است. در این وضعیت، معمولا به جای نوشتن در شبکههای اجتماعی بیهوده و بیهدف میگردید یا با انجام دادن هر کار دیگری از نوشتن طفره میروید.
یکی از مهمترین دلایل مبتلا شدن به اهمالکاری، کمالطلبی است. کمالطلبی در نوشتن یعنی از خود انتظار داشته باشید با نوشتن اولین متن بدون کوچکترین تلاش، بهترین متن را بنویسید. چنین چیزی اصلاً امکان پذیر نیست؛ مگر در موارد نادر و استثنایی. در همین راستا، ارنست همینگوی نویسنده نام آشنای امریکایی گفته است: «اولین نسخه از هر چیزی مزخرف است».
اما چرا نویسنده تازه کار دچار کمالطلبی میشود؟ شاید به این دلیل باشد که میترسد دیگران نوشته او را مسخره کنند و مورد انتقاد قرار دهند. اگر پیشاپیش تسلیم این قضاوت نادرست شود، محتمل است که مدام خود را با دیگر دوستان نویسندهاش مقایسه کند و نگران باشد که مبادا از دیگران بدتر بنویسد. بدین ترتیب هر بار که میخواهد بنویسد، مجموعه عوامل یادشده، دست او را میبندد.
اگر نویسنده برای پر کردن این خلاء، اهمالکاری کند؛ یعنی با وقتکُشی و بهانهتراشی به خود القاء کند که اگر نمینویسم به دلیل مشغلهای است که دارم. اگر این روند ادامه یابد، از او اهمالکار و تنبلی بینظیر میسازد. بدین ترتیب، به مرور از عزت نفس وی کم میشود و فکر میکند چیزی از بقیه کم دارد، یا دیگران از او توانمندتر هستند؛. آن وقت با خودانتقادی نامنصفانه و نابخردانه، فرصت ابراز وجود را از خود دریغ میکند و در نهایت ممکن است به اشتباه، خود را فردی بیاستعداد و ناتوان بداند، و عطای نوشتن را به لقای آن ببخشد.
بسیاری از افراد -حتی با استعدادها- بدون کوچکترین فشار خارجی از گردونه رقابت بین نویسندهها حذف، و قربانی همین طرز فکر میشوند؛ زیرا به اندازه کافی صبور نیستند. هرگز راضی نمیشوند با صرف وقت و انرژی، رنج آرایش و آلایش نوشتههای خود را به جان بخرند.
نویسنده برای اینکه از این تنبلی و اهمالکاری خلاص شود، باید حلقههای این زنجیره را ابتدا بشناسد، و دریابد که هر یک به گونهای دست او را از نوشتن کوتاه میکند؛ سپس با روشهای اصولی این زنجیر را از قلم خود باز کند تا بتواند دوباره آسان و آزاد بنویسد.
✅ سخت نویسی:
نویسنده کسی است که از نوشتن نمیترسد؛ بلکه آن را دوست دارد و از آن لذت میبرد؛ چراکه اولین شرط نویسندگی، «توانایی» قلم است، نه «زیبایی».
کسی که نوشتن برای او به آسانی و شیرینی گشتوگذار در طبیعت است، نویسنده است؛ حتی اگر آنچه مینویسد چشمها را چندان خیره نکند.
این فرضیه که نویسنده باید با هر نوشتهی خود خوانندهاش را شگفتزده کند و به تعریف و تمجید وادارد، درست نیست.
اگر کسی، به همان راحتی که میگوید، بنویسد، نویسنده است؛ اگرچه دیگران به سختی و با رنج فراوان، بهتر از او بنویسند.
کلمه در دست نویسنده، باید همچون بیل در دست کشاورز باشد. به سود نویسنده است که در نوشتن پیرو مولوی باشد، نه نظامی و خاقانی. مولوی در سرودن شعر، جز به دلدار (مقصود) نمیاندیشد و به دنبال یافتن قافیه و آرایش کلام نیست و از بیت و غزل خلاص شده است؛ بر خلاف نظامی که میخواست با کلمات شعبدهبازی کند و بهحق نیز در این کار استاد بود. اگر نویسنده در نوشتن از نظامی و خاقانی و قاآنی و بیدل دهلوی پیروی کند، باید برای هر جملهای که میسازد، پارهای از جان خود را به مزایده بگذارد و این شیوه به سرعت که او را خسته و ناتوان میکند و قلم را از دست او میگیرد.
✅ توقعات بیجا:
بعضی از افراد در ابتدای نویسندگی، آرزو دارند درست شبیه نویسنده محبوب خود بنویسند؛ اما به احتمال زیاد، به هدف شان نمیرسند. زیرا افسرده و دلسرد می شوند. این افراد نمیدانند یا از یاد بردهاند که نویسنده محبوبشان هم نوشتن را از همین مرحله آغاز کرده است. به عبارت دیگر آنها سهم تجربه، گذر زمان، تمرین، تکرار، استعداد، تلاش و دیگر عوامل را نادیده میگیرند.
در کل ما انسانها دستاوردهای افراد موفق را میبینیم؛ اما از شکستهای مکرر و تلاشهای بیاثر ایشان چشم میپوشیم. غالباً با همین نگرش تواناییهای خودمان را میسنجیم و نتیجه میگیریم که چهقدر بیاستعداد یا بیسوادیم؛ غافل از اینکه ابتدا باید از استعداد و علاقه خود و دیگر عوامل موثر در پیشرفت مطلع شویم، سپس با بررسی شرایط، و با راهنمایی افراد آگاه و کارکشته، طی فرایندی منطقی گام به گام پیش برویم.
بنابراین برای اینکه بتوانید از توقعات بیجا و نامعقول خود جلوگیری کنید، این جمله را به خاطر بسپارید:«هر چه فاصلهی آرزومندی و توانمندیتان بیشتر باشد، به همان اندازه احتمال شکست و نارضایتی افزایش مییابد». نوشتن مستمر نویسنده را به قلم و کاغذ وابسته میکند و این مورد مهمترین اصل برای فتح قلههای نویسندگی است.
✅ ذهن محتاط و محافظهکار:
نویسنده هر بار که جملهای را تمام میکند با تجربهای جدید آشنا میشود و هر گاه که کلمهای را روی کاغذ میآورد، گویی اولین بار است که آن را میبیند و به کار میگیرد. هر بار نوشتن – هر چند کوتاه و ساده – تجربهای جدید و گامی به سمت جلو است. نوشتنهای بسیار و پیدرپی چشم نویسنده را به راز کلمات باز میکند.
در دوره تجربهاندوزی یا کاروَرزی، مدتی باید برای خود نوشت و برای پاره کردن و دور ریختن. کسی که از ابتدا برای دیگران و به قصد انتشار مینویسد، فرصت طلایی آموزش را از خود گرفته است (منظور از پاره کردن و دور ریختن، نابود کردن متن نوشته شده نیست، بلکه صرف نظر کردن از انتشار آن است).
راز زیبانویسی در آسانگیری و بسیارنویسی است؛ اگر از همان ابتدا بر خود سخت بگیریم و خود را وادار به نوشتن متنهای سخت و مصنوعی کنیم، دیر یا زود قلم را بر زمین خواهیم گذاشت و از هنر نوشتن دور خواهیم شد. باید هنگام نوشتن ذهن را آزاد کنیم تا به هرجای که میخواهد برود و بیندیشد و سپس آن اندیشهها را آسان روی کاغذ پیاده کنیم تا به مرور آسان گیری و آسان اندیشی راه را برای به وجود آوردن یک شاهکار ادبی آماده کند.
تصور اینکه دیگران نوشته ما را میخوانند، عضلات ذهن را منقبض میکند و همانطور که با ماهیچههای منقبض نمیتوان شنا کرد، با چنین ذهن محتاط و محافظهکاری هم نمیتوان به راحتی نوشت.
✅مقایسه غیرمنطقی خود با دیگر نویسندهها:
رقابت ناسالم در فرایند یادگیری، مثل سینهخیز رفتن در سربالایی است. در این وضعیت به جای ارزیابی پیشرفت خود از این میترسید که چه کسی از شما عقبتر یا جلوتر است. همچنین، به جای حل مسائل خود به دیگران حسادت میورزید و آه میکشید!
مقایسه خود با دیگران، نه ضرورتی دارد و نه منفعتی. این ذهنیتِ رقابتی آرامش را از شما میگیرد و باعث کاهش و فرسایش قوای شما میشود. اگر این میل ناخواسته را در خود مهار نکنید، لذت یادگیری و تجربه شیرین رشد و بالندگی را از دست خواهید داد.
شاید دوست شما به طور طبیعی و ذاتی در مهارتهای زبانی و بیانی از شما تواناتر باشد. شاید در مقایسه با شما هماکنون آرامش خاطر، وضع مالی مناسب و حمایت عاطفی بیشتری داشته باشد. در نتیجه، آسانتر از شما مراحل یادگیری و پیشرفت را طی کند.
حالا این سوال پیش میآید: آیا شما مایه پیشرفت او هستید یا او مانع پیشرفت شماست؟
پاسخ: در اصل شما دو موجود مستقل از هم هستید. هر کدام باید راه خاص خود را بروید. پیشنهاد میکنم اگر قرار نیست از هم یاد بگیرید، اصلا وجود یکدیگر را از یاد ببرید و از هم فاصله بگیرید. در غیر این صورت اگر ناتوانیهای خود را کنار توانمندیهای دیگران بگذارید، آنگاه شاید فکر کنید استعداد، شایستگی و یا حتی امکان موفقیت ندارید.
فراموش نکنید هر نویسندهای – چه بااستعداد چه بیاستعداد، چه خارجی چه داخلی – برای نوشتن مشکلات خاص خود را دارد. اگر حقیقتاً مصمم و علاقهمند هستید، به جای بهانهتراشی همین الآن تصمیم بگیرید و نوشتن را آغاز کنید.
برای تقویت روحیه خود، زندگی احمد محمود، بزرگ علوی، محمود دولتآبادی، عباس معروفی و دیگر نویسندههای نامدار داخلی و خارجی را مرور کنید تا دریابید این افراد با چه دشواری هایی زورآزمایی کردند. آنها همه مستعد بودند، اما در وضع آرمانی نبودند؛ با وجود این، هرگز از نوشتن دست برنداشتند، حتی در زندان و تبعید. این بزرگان به ما آموختند:«در شرایط دشوار هم میتوان تلاش کرد؛ البته شاید قدری سختتر، و با دستاورد کمتر».