رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰
برندگان مسابقه داستان نویسی یلدای ۱۴۰۲ مشخص شدند! هم‌اکنون می‌توانید آثار برندگان را مشاهده نمایید.

آدمک بی‌رنگ

نویسنده: سید پرهام مهاجرزاده

در پس بخار سرد شیشه باران‌خورده، به دو قطره اشکی زل زد که محکوم به سقوط بودند و آرام‌آرام از هم فاصله می‌گرفتند. در راه برگشت به خانه، سرش را به پنجره چسبانده بود و دو آدمک بی‌رنگ می‌کشید. چراغ قرمز شد؛ چهار چرخ بی‌رحم روبروی خطوط محو پیاده‌رو ایستادند؛ جلوی دیدگان مخالفشان، سایه دو رهگذر گناهکار ظاهر شد. پسر چشمان خیسش را بست و گوشه لپش چالی افتاد که تلخ می‌خندید.
در همان کوچه تنگ و تاریک درست در همان جای همیشگی روبروی هم ایستاده بودند، دختر دستانش را مشت کرده بود و بغض‌آلود نفس می‌کشید.
+ تو که تهشو می‌دونستی چرا شروع کردی؟
صدای زیبایش، انگشتان قشنگش و گونه‌های نازش می‌لرزید. کمی آن طرف‌تر، پسر در سکوت شرشر عرق می‌ریخت. دختر دستانش را جلو آورد اما او خودش را عقب کشید. او به سوی آغوشش آمد اما او باز هم عقب کشید.
– منو ببخش! بی‌تقصیرم! اونا می‌خوان هرچی بین ما بوده تموم بشه.
دختر پوزخندی زد و دور شد. پسر سرش را بالا آورد و روی نیمکت، گردن‌بند را دید. دو قدم آن طرف‌تر دختر ایستاد.
+ فقط بهم بگو چرا امشب؟… مگه بهم قول نداده بودی شب تولدمو خراب نکنی؟!
نمایش در سکوت پایان یافت. دختر رفته بود و پسر با چشمانی خونین به هق‌هق افتاده بود. چراغ سبز شد و چرخ‌های سنگدل از روی سایه دو آدمک بی‌رنگ عاشق رد شدند.

 

نویسنده: سید پرهام مهاجرزاده
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

1 نظر

  1. Avatar
    هیچکس می گوید:
    18 اردیبهشت 1402

    قشنگ بود

    پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *