گاهی انتظارات درونی فرا تر از رفتارهای متقابل انسان درزندگیست، در میان سرسبزی ارزوها پاییز های برگ ریزان شرو به بی رنگ کردن روزهایمان میکند،. دختری مهربان اما دل شکسته درمیان انسان های بی عاطفه، ازمهربانی ها و علایقش میگفت، اسمش آرزو بود، آنقدر زیبا که دیدنش هزارن نگفته و هزارن دیده را پر از زیبایی خود میکرد آرزو پر از ارزوها و پر از احساسات پاک بود. اما خبردراین مسیر پر غم و اندوهی که در انتظارش بود نداشت
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.