اطلاعیه: بسیاری از بخش‌ها و امکانات وب‌سایت داستان نویس نوجوان در حال بازطراحی هستند و قابلیت دسترسی به آن‌ها وجود ندارد. برای اطلاع بیشتر از وضعیت این نگارش، بر روی علامت تعجب عبارت نسخه آزمایشی کلیک نمایید.

داستان نویس نوجوان

نسخه آزمایشی

نسخه ۱.۰: رونمایی از نسخه آزمایشی داستان نویس نوجوان

نسخه ۱.۱: معرفی مسابقه تابستانی ۱۴۰۳ و تغییرات جرئی دیگر

نسخه ۱.۲: انتشار نسخه جدید صفحه اصلی مجله داستان نویس نوجوان

نگارش 1.24
17 شهریور 1403

جدال سیاه و سفید

نویسنده: رایحه سادات

صبحانه ام با چاشنی صدای گلوله است .
امروز برنامه چیست؟!
گشت وگذار با دوستانم در فضای سبز مدرسه ،یا تفریح با خانواده ام؟!
لبخند من خیلی زود محو میشود، حتی از بودن دوستان نزدیک خود نیز خبری ندارم. دوستی که نمیدانم زیر آوار،جان سالم به در برده است،یا نه …
آخرین بار در یاد دارم،قرار بود با هم به دنبال ثبت نام کلاس نویسندگی برویم،چقدر دیر گذشت
خیلی دیر….
از خانه بیرون میروم،اما نه به ارامی گذشته، نه دیگرکسی لبخند میزند،و نه دیگر کودکی هست که در کوچه ها بدود و، با همسن وسالان خود بازی کند. در محله ماف ما و چند خانوار دیگر هنوز قرعه مرگ به نام مان در نیامده ،و قرار است با هم باشیم و پابه پای هم،فرار کنیم اما به کجا؟!
یعنی جای دیگری را نداریم،نمیتوانیم که فرار کنیم .
جمعیت زیادی در تکاپو هستند و، اینطرف و آنطرف میروند. کودکی را میبینم که در گوشه کز کرده ،واز شدت ترس به خود میلرزد.به سمت او میدوم، او را در آغوش میگیرم،آرامش میکنم اشکی از گوشه چشمم سرازیر میشود.او مادر و پدر خود را،از دست داده بود مانند من ، روزی که مادرم روبروی چشمان من جان خود را از دست داد را،،خوب به یاد دارم.
من بیصدا اشک میرختم و انگار،بدنم جان تکان خوردن را نداشت،و فقط مادرم برای آخرین بار، لبخند زد و آن لبخند آخرین تصویر من از مادرم است. کودک، در آغوش من آرام گرفته بود،لبخند گوشه لب هایم نشست.توانستم کودکی را در این هیاهو، آرام کنم و او چشمانش را برای چند دقیقه ای ببندد و به خواب برود شاید رویای شیرینی ببیند، با خود تکرار میکنم “تمام روح و،جان و، خونم از آن سرزمین من است” تمام راه با خود تکرار میکردم، در یک آن به خود می آیم و خانه من ویران شده جلوی چشمانم نقش میبندد،کودک هنوز ارام ارام نفس میکشد و من همچنان با خود جمله را تکرار میکنم و،اشک میریزم
روزی، تمام میشود……

 

* این داستان بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: رایحه سادات
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند. *