من وقتی بچه بودم،رویای اینو داشتم که یک روزی فوتبالیست شوم،یا پلیس،یا شاید هم برادر بروسلی،خب دقیق نمیدونم؛چون دوران کودکی،دورانی هست که آدم بدون هیچ دغدغه ای،هر روز به یک رویا فکر میکنه و حتی برایش مهم نیست که آیا این آرزو ممکن است،درصد شاخص حقوق آن چقدر است،ایا حتما باید کارت پایان خدمت داشت یا نه؟!
البته همه رویا ها و آرزوها مربوط به شغلی نیست، مثلا شازده کوچولو آرزو داشت تا به اخترک خود بازگردد…
ولی وقتی چشم باز میکنیم میبینی از دوران قایم موشک و دزد و پلیس بیرون اومدی وَ تنها آرزویی که داری اینه که؛درس فیزیک تموم شه…ولی خب نمیشه.
هیچوقت نباید آرزوهات رو فراموش کنی،شاید بلاخره به اخترک خود باز میگردی…
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.
4 نظرات
خیلی ساده وخوب عنوان شده ولی فرزندم قایم باشک درسته موفق باشی
خیلی ممنونم پدر عزیزم🌹
سلام خدمت نویسنده محترم، لطفا در نوشتن داستان از عناصر داستان به خوبی استفاده کنید تا داستان جذابی شود. ایده شما بد نبود اما متن داستان زیاد جالب نبود.
سلام آقای احمدی عزیز.خیلی ممنونم از راهنمایی شما♥️🌹