چند سالی میشد که درمورد دارک وب تحقیق میکردم
همه جا نوشته بودن ورود به این سایت دیونگیه ولی خوب من از جایی که آدم یه دنده ای حرف هیچ کس رو باور نکردم ❗
پس از کلی تحقیق تونستم از طریق یک لینک وارد دارک وب بشم با اینکه کلی از افراد بهم گفته بودم وارد سایت نشو ولی من دیونگی کردم و وارد سایت شدم .
ولی نمیدونستم این آخرین لحظات زندگی راحت منه 🧑💻
پیش خودم فکر میکردم آدم خیلی خفن و نترسی هستم که دارم وارد این سایت لعنتی میشم 😎
ولی خوب اینطوری نبود .
پس از اینکه وارد دارک وب شدم آگهی های خیلی خیلی ترسناک و بدی رو دیدم از استخدام هکر و کلی چیز ترسناک دیگه فروش انگشت قطع شده انسان ها🩸🩸 استخدام قاتل 🗣️❗
اول فقط با همین چیز های ساده شروع شد من بعد از دیدن از آگهی ها شوکه شده بودم ولی خوب هنوز دلم میخواست اطلاعات بیشتری درمورد این سایت بدونم 🙀
پس از دیدن و برسی کردن کامل آگهی ها دیگه حال ادامه دادن نداشتم واقعا حالم بد شده بود سریع کامپیوتر رو خاموش کردم ولی اون آگهی ها از جلوی چشم رد میشد .
هیچی نتونستم تا چند ساعت بخورم تصمیم گرفتم دیگه دور اون سایت رو خط بکشم ❗
رفتم تا توی کامپیوتر یزره بازی کنم تا از فکر اون سایت بیام بیرون 🖥️
وقتی داشتم بازی میکردم یه پیام از طرف یک برنامه ی شناخته برام ارسال شد 🗞️
سعی کردم پیام رو ببندم ولی هر کاری کردم نشد مجبور شدم روش کلیک کنم .
ولی کاش این کارو نمیکردم 🩸
وقتی وارد شدم دیدم اون پیام منو دوباره آورد توی دارک وب ولی اینبار داشت به فیلم پلی پخش میشد 🖥️
داشتم یه آدم رو شکنجه میدادن ❗
من تا چند دقیقه سر جام خشکم زده بود 🧑💻
وقتی به خودم اومدم شروع کردم به کسانی که داشتن اون آدم رو شکنجه میدادن فوش دادن گفتم ولش کنید چی کارش دارین🩸
یکدفعه همه جا ساکت شد 🗣️
یه نفر اومد و داد زد و گفت میخوای ادامه بدی ؟
دیگه چیزی نگفتم شروع کرد به گفتن اسمم و سنم و کشورم و محل زندگیم دیگه چیزی نگفتم از ترس سیم کامپیوتر رو از برق کشیدم 🔌
ناگهان همون لحظه به پیام برای گوشیم ارسال شد همه ی اطلاعات من داخل اون پیام بود 📱
از شدت ترس از خونه زدم بیرون رفتم کلانتری تا به پلیس خبر بدم .
پلیس شروع کرد به پی گیری کردن و به من گفتن مورد مشکوکی دوباره دیدی به ما اطلاع بده ❗
من رفتم خونه ولی وقتی در خونه رو باز کردم کل خونه خونی بود 🩸
روی در و دیوار خون پاشیده بود 🩸
جیغ زدم داد کشیدم تا میتونستم دویدم از خونه رفتم بیرون توی کوچه بودم به پلیس زنگ زدم پلیس ها اومدن وقتی وارد خونه شدن نه خونی بود نه رد خونی 🩸
گیج شده بودم دقیقا ۲ ساعت پیش کل خونه خونی بود رفتم وارد خونه شدم و بعد وارد اتاقم دیدم مانیتور شکسته کامپیوتر نیست لپتاپم نیست گوشی دومم هم نبود هیچی نبود 📱
الان ۴ سال از اون ماجرا میگذره پلیس ها پس از کلی تحقیق فهمیدن کار هکر های همون سایت بوده که وارد خونه شدن و وسایل منو دزدیدن خداروشکر دیگه همه چیز تموم شد من از اون شهر رفتم ولی هنوز بعضی وقت ها وقتی یاد اون ماجرا میوفتم مو به تنم سیخ میشه ❗
پیشنهاد میکنم هرگز سمت این سایت نرید 🧑💻
* این داستان بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.
1 نظر شما *
عالی عالی داستانت هیجان انگیز