به خودم نگاه می کنم
دیگر چیزی نمی بینم جز عروسکی که خیمه شب باز زندگی او را به بازی گرفته است
بدون هدف سرگردانِ دریای زندگی
مانند بادی است که بی جهت در فضای بی مرز می پیچد و هیچگاه به مقصد نمی رسد. تمام تلاش ها و انرژی به سوی بی هدفی پراکنده می شود و روز به روز احساس خستگی و نا امیدی بیشتر می شود.
شبیه جاده ای که بجای رسیدن بجایی به ناکجا آبادی منتهی می شود. در این مسیر بی مفهوم آرزو ها و امید ها به تدریج خاموش می شوند و جانی که در ابتدا پر شور و نشاط بود به تدریج خاموشی را به خود می کشاند.
پس باید هدفی را در زندگی خود قرار دهیم. هدفی که به ما امید و روشنایی می دهد. یک هدف که ما را به سوی خوشبختی و موفقیت هدایت میکند. هدفی که هر لحظه زندگی را معنا دار تر و ارزشمند تر می کند.
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.