تخفیف بلک فرایدی آکادمی داستان نویس نوجوان آغاز شد. تا یکشنبه با ۵۰۰ هزار تومان تخفیف در دوره جامع داستان نویسی ثبت نام کنید!

داستان نویس نوجوان

نسخه آزمایشی

نسخه ۱.۰: رونمایی از نسخه آزمایشی داستان نویس نوجوان

نسخه ۱.۱: معرفی مسابقه تابستانی ۱۴۰۳ و تغییرات جرئی دیگر

نسخه ۱.۲: انتشار نسخه جدید صفحه اصلی مجله داستان نویس نوجوان

نگارش 1.31
7 آبان 1403

نگرانی

نویسنده: سوگند رئیسی

در تمام این مدت به حدی خسته و درمانده بودم که هیچ چیز دیگر مرا سر ذوق نمی آورد .
دیوانی در دست داشتم و بر تاج تخت تکیه زده بودم و همین برای کم شدن چیزی که در ذهنم سر و صدا میکرد و دور مغزم می پیچید کافی بود …
حداقل برای چند دقیقه …
از جا بلند می شوم تا برای خوردن چیزی، به آشپز خانه بروم کسی در خانه نیست و سکوت جولان می دهد .
سرم سنگین است و گیج میرود از صبح تا غروب چیزی نخورده بودم .
چشمانم سیاهی رفت و دستم را به دیوار گرفتم .
توانایی هیچ کاری را نداشتم ،نه بر داشتن قدم بعد ، نه برگشتن به عقب و نه حتی نشستن …
ناگهان چشمانم تار شد و از پشت زمین خوردم

سیاهی مطلق
ولی نه ، تلألویی آبی رنگ چون آب های مواج دریا روی هم می غلطیدند و به من نزدیک می شدند .
با خیسی صورتم هوشیار شدم .
با چشمانی که خون درونش حلقه زده بود نگران و نالان آب به صورتم می پاشید و به محض دیدن چشمان بازم شروع کرد:…
چرا دوباره ؟
ناهارت که روی میز بود چرا نخوردی ؟
می خوای خودتو بکشی ؟
ومنی که حتی توان باز کردن لبهایم را هم نداشتم .
با تمام توان روی دستش کوبیدم تا متوجه سیاه شدنم بشود و دست از این نصیحت های خیسش بردارد .
توان نفس کشیدن نداشتم به صورتم زل زد و از ترس ، چشمانش هر لحظه گشاد تر می شد .
با گریه پدرم را صدا کرد …
آمد و با دیدنم با دستپاچگی مرا برعکس روی دستش خواباند و به وسط کتفم ضربه زد .
درد کمرم را احساس می کردم اما جریان هوا در ریه هایم را نه …

بلندم کرد و زیر شانه هایم را گرفت و به عقب کشید و حالا هوا بود که نسیب ریه های تشنه ام می شد.
با ضعف بسیار و قیافه ای نیمه مرده به هر دو چشم دوختم .
به چشمان مادری که اشک در آن حلقه زده بود و پدری که با دیدنم نفس راحتی کشید.
چه قدر دوستشان داشتم … (:

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: سوگند رئیسی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

1 نظر شما *

  1. حدیثه نوری می گوید:
    10 بهمن 1402

    😍

    پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *