اطلاعیه: بسیاری از بخش‌ها و امکانات وب‌سایت داستان نویس نوجوان در حال بازطراحی هستند و قابلیت دسترسی به آن‌ها وجود ندارد. برای اطلاع بیشتر از وضعیت این نگارش، بر روی علامت تعجب عبارت نسخه آزمایشی کلیک نمایید.

داستان نویس نوجوان

نسخه آزمایشی

نسخه ۱.۰: رونمایی از نسخه آزمایشی داستان نویس نوجوان

نسخه ۱.۱: معرفی مسابقه تابستانی ۱۴۰۳ و تغییرات جرئی دیگر

نسخه ۱.۲: انتشار نسخه جدید صفحه اصلی مجله داستان نویس نوجوان

نگارش 1.31
7 آبان 1403

آوای عشق در سایه جنگ

نویسنده: کیمیا شاهین

در آن روزهای تاریک جنگ جهانی، عشق به عنوان یک شمع در بادی از ترس و ناامنی می‌درخشید. دو دل، هر یک در سرزمین‌های مختلف، به هم پیوسته بودند. یکی در خندق‌های گلوله‌بار، دیگری در خانه‌های خالی از سکنه. اما عشق، همچون آبی که از چشمه‌های کوه‌ها جاری می‌شود، نمی‌پذیرفت که از مرزها و فاصله‌ها جدا شود.

زمانی که شب‌ها تاریک‌تر می‌شد و بمب‌ها به آسمان می‌پریدند، آن دو دل به یکدیگر نامه‌هایی می‌نوشتند. نامه‌هایی که در آنها عشق، امید و حسرت به خطوطی از خود می‌ریخت. نامه‌هایی که در آنها زندگی و مرگ، جنگ و صلح، به یکدیگر می‌گفتند.

“عشق من،” نوشته بود آن دل در خندق. “به تو فکر می‌کنم در هر لحظه. آرزو می‌کنم که در کنارت باشم، حتی اگر این کناری‌ها تیره‌ترین خندق‌ها باشند.”

عشق من،” پاسخ داد آن دل در خانه. “تویی آخرین فکر من قبل از خواب. اما چگونه می‌توانم در این زمان تاریک، به تو نزدیک شوم؟”
و همین‌جا، در این دو دل، عشق به شکلی نامحدود و بی‌پایان، در میان جنگ و خطر، درخشید. آنها نمی‌دانستند که آینده چه خبرهایی برایشان دارد، اما عشق، همچون یک ستاره‌ی راهنما، همواره در آسمان قلب‌هایشان می‌درخشید.
به هر دو دل، به هر دو عاشق، احترام می‌گذارم. این نثر، یک خنده‌ی کوچک در میان جنگ و ترس است. اما عشق، همیشه بزرگترین امید و قدرت است.

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: کیمیا شاهین
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *