+ میدونی شبایِ من چطوری داره میگذره؟
– نه ، چطوری ؟
+ با یادش .
– یعنی هنوزم بهش فکر میکنی؟
هه بابا بیخیال اون رفته و به احتمال زیاد
تورو هم فراموش کرده و داره زندگیشو میکنه .
+ میدونم . همهٔ اینایی که گفتی میدونم امّا ،
این دل ِ لامصبم هنوز باور نکرده . هنوزم دلتنگش میشه .
– مطمئنی؟
+چیو؟
– اینکه دل ِت باور نکرده دیگه !
منظورم اینه که خودت باور نکردی یا دل ِت باور
نکرده رفتنشو ؟!
+ فکر کنم هردوتامون باور نکردیم .
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.
1 نظر شما *
متنی که نوشتی ،وصف حال و احوال جزئی ترین قسمت وجودم،در چند وقت اخیر بود.