گرد است و بی روح و خشک.
بر آن لب لعل را کشم.
عشق در نگاهش موج میزند.
چشم هایی خیره کننده را کشم.
موهایش همچون سبزه روییده است.
بر سرش،گیسوانی کمند را کشم.
پیشانی اش خالی ست و تنها.
بر آن ابروانی کشیده را کشم.
میان چشمانش،جای دماغ خالیست.
میان آن دو،دماغی زیبا را کشم.
پنجره های قلبت را باز کن.
خورشید تابان عشق را نشان ده.
که از سیمای چهره تو
نگاری را بیش ندیدم.
آه ای دلداده ی مجنون
من جز چهره ی لیلی عاشق،هیچ ندیدم.
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.