واقعا چه دنیای شگفت انگیزی است اگر بدانی…
وقتی به دنیا می آیی میگویند اشتباه کردی آمدی
وقتی که بر می گردی میگویند ای عزیز دل کجایی؟
وقت کودکی می گویند مثل بزرگان باش
وقتی که عارف شدی میگویند از دنیا هیچ نفهمیدی
وقتی با تحقیر هایشان کوچک میشوی میگویند جنبه داشته باش
وقتی که با جنبه می شوی بدان که از ته دل سوراخ میشوی
وقتی میزنی جاده خاکی صراطت را مستقیم میکنند
وقتی که در صراطی راه را بر تو می بندند
وقتی که آرزو کنی آن را روی هوا میزنند
وقتی که روی پایت بایستی پایت را قطع میکنند
وقتی که دل می بندی نادیده ات میگیرند
وقتی که دل می کنی بهت انگ خیانت میزنند
و در آخر پیر میشوی و می مانی در حسرت یک مهربانی
پس بنویس بر سر مزارت که ای عزیزان
حال که مرده ام از جان بی جان من چه می خواهید؟
در پایان بپرس از خالق این اشرف مخلوقات که
خدایا تو چگونه با ما حساب میکنی؟
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.