اطلاعیه: بسیاری از بخش‌ها و امکانات وب‌سایت داستان نویس نوجوان در حال بازطراحی هستند و قابلیت دسترسی به آن‌ها وجود ندارد. برای اطلاع بیشتر از وضعیت این نگارش، بر روی علامت تعجب عبارت نسخه آزمایشی کلیک نمایید.

داستان نویس نوجوان

نسخه آزمایشی

نسخه ۱.۰: رونمایی از نسخه آزمایشی داستان نویس نوجوان

نسخه ۱.۱: معرفی مسابقه تابستانی ۱۴۰۳ و تغییرات جرئی دیگر

نسخه ۱.۲: انتشار نسخه جدید صفحه اصلی مجله داستان نویس نوجوان

نگارش 1.31
7 آبان 1403

سردار

نویسنده: فردوس اولادامرعلی

-برایِ سرداری که رفت:

راهِ تو را پوییدن، محال است!
اما خب…
گاهی می‌شود شبیهت شد.
گاهی دلِ سنگ هم، آب می‌شود؛
گاهی پروانه پر نمی‌زند،
گاهی هوا اَبری می‌شود، اما من می‌گریم!
عجیبْ دنیایی که در آن زیسته‌ایم؛
مال ما نبود…
دنیایِ ما جایِ دیگر بود.
آری…
تو نمایندهٔ یادآوری بودی،
یادآوری که از یاد رفته و پیوسته بدست آمد باز!
تو همان بودی…  سردار !
برای خدا، سر بر دار بردی…
و من تضرّع بر گوشه‌ای برم؛
تا که باز آیی،
اما می‌روی!
سلانه‌سلانه می‌روی…
کجا؟؟ کجا می‌روی؟!  ایران به تو نیاز دارد…
قلبِ ایران آنقدر یخ‌زده که حتیٰ گرما هم بر آن، بی‌اثر است!
او خود به من گفت:
من خود به چشمِ خویشتن دیدم،
دیدم که جانم می‌رود!

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: فردوس اولادامرعلی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *