وای از آن روز های غم و اندوهی
که چشم جهانیان
از آن گشوده است و خیره
از آن شب سیاه و تیره
که جوان خوشحال
دیگر پیره
از آن صبح خروشان خرمی و خوشی
که هر لحظه
به سمت خستگه میره
سربازان لشکر سیاه شریان فریاد بیعدالتی
بر این سرباز خسته و خونین خوبیها
شده اند چیره
اما میتوان یک جور دیگر باشد
که اولین قدمش
اتکا به مَلِکُ المُلک
سیرهی سِیره
سیرهی سیر: روش تکامل
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.