داستان نویس نوجوان ۷ ساله شد!🎉 ۶۵٪ تخفیف ثبت نام در دوره جامع آموزش داستان نویسی آغاز شد. این فرصت را از دست ندهید.

شعرها و گل ها

یادم می آید، در سن شانزده سالگی که هر نوجوانی به دنبال تعامل بیشتر و عشق و حال با همسالانش است، من هرروز بیشتر در خودم فرو می رفتم!!! هرروز، بیشتر به سرزمین هویتم سفر می کردم و لابه لای قله های استعداد و دره های ناتوانی، گلهای رنگارنگی را می دیدم؛ با عطر و بوهایی تازه و دل انگیز و رنگ های آفتابی و شاد. در دنیای خلوت و غافل من، کسی نام این گل ها را نمی دانست. کسی به من نمی گفت با آنها و زیبایی بی حدشان، چه کنم؟!
در همین احوال عجیب و دیوانه مانند دست و پا میزدم که اوضاع پیچیده تر هم شد!! جابه جایی از شهر خودمان، به یک شهر بزرگ و مدرن، با جعبه های دراز و بتنی که سرشار از آدم های متفاوت و گاه متضاد بود و پارک های شناسنامه دار که جایگاه هزار نوع انسان و حیوان و گیاه بود، ذهن نونهالم را عمیق تر کرد.
پدری که هر شب دیر به خانه می آمد و مادری که غرق در دغدغه های جورواجور بود که گاه برایم قابل درک نبودند، به علاوه برادر بیست و چهار ساله ای که ذهنش هزاران آبادی با من فاصله داشت، سبب شد تا به همان گلهای رویایی پناه ببرم. اولین بار که در تولد شانزده سالگی خود، کتاب دیوان حافظ را در دست گرفتم، بی وقفه خواندم و خواندم. حافظ جور دیگری بود؛ شعرهایش بو و طعم و هزاران حرف ناگفته داشتند. اگر قرار باشد برای این اشعار چهره ای تصور کنم، چاق و فربه خواهند بود؛ چون یقیناً خیلی پر هستند. خلاصه، با خواندن این ابیات روح نواز، بوی همان گل ها را حس می کردم. بوی بهاری ‌و قشنگ گلها، مرا به این شعرها وابسته کرده بود. وقتی کم کم قدم در راه دور و دراز و مرموز جوانی می گذاشتم، شروع به خواندن اشعار خیام، عطار، پروین اعتصامی، سعدی، فردوسی و… کردم. هربار این بوی گلهای سرزمین مخفی بود که باعث می شد شعر بخوانم. دیگر بر من پوشیده نبود که آن گل ها، علایق و نیازهای روحی من بودند که همه، به نوعی به شعر و ادبیات ختم می شدند. آری، عزیزان من! بدانید در زندگی چه می خواهید، بوی گل ها را حس کنید. به خودتان و نیازهایتان عشق بورزید. به راستی، گل شما چه رنگ و بویی دارد؟ شما را به کجا می برد؟》
استاد ادبیات به اینجا که می رسد، لبخندی می زند و ذهن های جوان و کنجکاو را در سرزمین های مخفی خود رها می کند…

ارسالی از : نسترن دولت آبادی فراهانی

حق نشر این داستان برای داستان نویس نوجوان محفوظ است .

تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *