رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰
برندگان مسابقه داستان نویسی یلدای ۱۴۰۲ مشخص شدند! هم‌اکنون می‌توانید آثار برندگان را مشاهده نمایید.

شکرگزاری

روزی شخصی که از مال دنیا بی نیاز بود، فقیری را دید که دستان پینه بسته­اش درون سطل آشغال بود و درون آن به دنبال مایحتاج زندگی خود می گشت. آن شخص با خود گفت:

ـــ  خدایا شکرت که روزی هر روزم را به من عطا می کنی!

بعد از مدتی فرد فقیر دیوانه­ایی را دید که وارد خیابان شد و مردم به او می­خندیدند. فقیر با خود گفت:

ـــ خدایا شکرت که عقلم سالم است و مضحکه نابخردان نیستم!

دیوانه رفت و رفت تا به بیمارستانی رسید و در همان لحظه آمبولانسی را دید. آمبولانس فردی را آورده بود که تصادف کرده بود و خون زیادی از دست داد بود! دیوانه مات و مبهوت نگاه می­کرد و از نگاه متعجب­اش معلوم بود که بر روی لبان خود خداوند را سپاس می گفت که بدنی سالم دارد! فرد تصادفی وارد بیمارستان شد و شخصی را دید که جان خود را از دست داده است و خانواده شخص فوت شده در حال گریه و زاری و آه و ناله بودند! فرد بیمار با خود گفت:

ـــ خدایا شکرت که هنوز زنده هستم و می توانم شکرگزار تو باشم. اما در بین تمامی اینها تنها فرد فوت شده نمی تواند خدا را شکر کند و از آن نعمت بزرگ برخوردار نیست، پس همین امروز شکرگزار خداوند باشیم چون شاید فردایی نباشد…!!!

ارسالی از : سید محمد رحمانی

حق نشر این داستان برای داستان نویس نوجوان محفوظ است .

وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

2 نظرات

  1. Avatar
    مبین خدایی می گوید:
    24 مهر 1399

    واقعا داستان زیبایی بود 🙌🙌

    پاسخ
    • Avatar
      سید محمد رحمانی می گوید:
      27 مهر 1399

      ممنون

      پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *