رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

دختر تنها

هورا ااااااا خودشه همینه همینه بالاخره میتونم شرکت کنم توی مسابقه شرکت کنم همینه…………..
ـــ سلام النا ببین من میتونم برم مسابقه!
النا :

ـــ آره منم میتونم آرشیدا موفق باشی!
ـــ ممنون
..
..
..
..
..
..
..
..
ـــ سلام مامان، مامان، خونه نیستی؟!! مامانم کجایی؟!! داداش کوچولو، بی بی، عزیز، بابا کجایید؟!! کم کم دارم میترسما!!

ـــ سلام آرشیدا خوبی؟!!
ـــ سلام همسایه چرا کسی خونه نیست؟!!
همسایه :

ـــ نمی دونم والا از صبح که تو رفتی اینا هم رفتند!
ـــ نه نه نه نه😢😢من فقط نه سالمه احتیاج به مراقبت دارم نه!!
همسایه:

ـــ نگران نباش بر میگردند خب دیگه!! من برم خداحافظ!

ـــ خداحافظ!
من باید تحقیق کنم باید تنهایی رو حس کنم من مامان و بابام و پیدا میکنم همینه من از امروز دختر تنهام..

 

ارسالی از :پردیس صالحی

حق نشر این داستان برای داستان نویس نوجوان محفوظ است .

وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *