رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

حتی خودکار هم با من قهره

از روزی که تو رفتی خنده حتی یه بار هم به لبای من سر نزده.
حتی چشام. همه جا رو بیابون می بینه. حتی باغچه ی خونمون که پره گل های رنگارنگه .

کارم شده خیره شدن به قاب عکسی که حتی عکستو نداره یه قاب خالی .
تو حتی یه عکس برای من نزاشتی حتی اون نامه های پاره رو تاقچه.

یه بالش دارم که جور دستای تورو میکشه. وقتی سرمو میزارم رو باش خاطره ات جیگرمو می سوزونه. چشمم طاقت از بین رفتنمو نداره .اشک چشام که جاری میشه بجای دستای تو بالش اشکامو پاک میکنه.

اتاق خوابم چنان حس بدی نصبت به تنهای من داره که شیشه های پنجره هر روز غبار میگیره
حتی عقربه های ساعت. روزای که با تو بودم به جلو حرکت میکرد .ولی الان مسیرش رو عوض کرده
داره به عقب برمی گرده.
صدای چک چک غم از سقف اتاق خوابم داره گوشمو کر میکنه .
چه گناهی کرده بود این دل که با دو دَست شادیاشو پر پر میکنه.
دیروز خواستم رو دیواره اتاق با یه خودکار مشکی بنویسم که اون بر میگرده.
ولی حتی
خودکار هم با من قهره. خودکار نوشت اون دیگه خداحافظی کرده. دیگه برنمی گرده

 

ارسالی از: علی هاکان

حق نشر این نثر ادبی برای داستان نویس نوجوان محفوظ است.

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *