وقتی نوشتم دلخوشی های ساده تقریبا میدانستم از چه و برای چه خواهم نوشت. ✍
دلخوشی های ساده ای که ممکن است برایت آنچنان مورد ارزش واقع شود؛ که فکر کنی با ارزش تر از دلخوشی های تو دیگر در جهان پیدا نخواهد شد.😶
اما چه شده است چرا این فکرها!!
اری ، این فکر ها انقدر زیاد شده است. 🧐
فکر هایی خلاف دلخوشی هایت😍
دلخوشی های کوچک ات را اگر همه جهانیان بدانند ؛ به خصوص آدم بزرگ ها شاید به تو بگویند تو خیلی کوچکی. راست میگویند؟؟؟
یعنی فکر های مردمان این جهان معطوف به مشکلات شده است.☹️
در دنیای پر هیاهوی آنها خبری از دلخوشی های کوچک نیست؛ اگر سری به دنیایشان بزنی، دنیایشان پر از مشکلات و مشغله است، در دنیای آن ها خبری از رنگ صورتی و آبی نیست، خبری ازشکلات کاکائویی، نوشتن تکالیف به بهانه جایزه و حتی خاله بازی هم نیست.🤪
شاید دلیل آنها این باشد که نمی دانند همین دلخوشی های ساده گاهی برای تو یک روز عالی خواهد شد.
و زمانی که در آینده از آن صحبت میکنی چنان
آب و تاب می دهی که…
دلخوشی های ساده گاهی با همه ی ساده بودنشان زندگی اند.
گاهی با تمام سادگی معنا بخش یک روز خواهند بود.
دلخوشی های ساده در عین سادگی همه چیز اند.
شاید به خاطر این است که مشکلات در زندگی آدم بزرگ ها پر رنگ تر خودنمایی میکند.
آن جا بود که فهمیدم دنیای رنگی رنگی ما بدون داشتن مشغله، همین اکنون است پس لحظه ها را دریاب! 🙃
فهرست مطالب
Toggleارسالی از: مهدیس فاطمی
حق نشر این نثر ادبی برای داستان نویس نوجوان محفوظ است.
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.