کنار دریا رفتم کفشم را درآوردم لبه اش راه رفتم
ستاره ها و ماه به دریا می تابید
بعضی ها در دریا شنا می کردند چرا مردم شب شنا میکنند!؟ 😕
وایی وایی من کشتی نو رانی را میبینم که همه در آن سوار هستند
صدای موج ها به گوشم میرسید.
این صدا گیجم کرد خیلی آرامش بخش بود
می دانستید سفره ماهی هست؟
سفره ماهی یک چیزی خیلی خیلی وحشی است
که شب ها فقط در دریا هست
مردم این را میدانند ولی بازم میروند
تا ب تابی را می بینم که در وسط دریا است خیلی وحشتناک است.
من سوارش شدم خیلی بالا رفتم احساس آرامش می کردم………..
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.