دلم می خواهد، اولین بارها،جالب ها،شادها،غمگین ها،تلخ ها و شیرینی های خاطرات روزانه ام را بنویسم تا هیچ یک از این خاطرات در روز مرگی ام از یادم نرود؛
با شادی ها و شیرینی اش به این فکر کنم که زندگی چقدر زیباست
و
با غم و تلخی اش درس ها و تجربه هایی که گرفتم را فراموش نکنم تا بتونم دوباره اون هارو تکرار نکنم،
چون اگه فراموش بشن ممکنه دوباره انجامشون بدم…
اما وسواس نوشتن گاهی مانع از نوشتن خاطرات میشه
اما خب وقتی به جاودانگی در دنیای دیگه فکر میکنم
با خودم میگم چرا با نوشتن در این دنیا جاودانه نشم ؟؟؟!!
پس،دست به قلم میشوم،برای جاودانگی و فراموش نشدن و فراموش نکردن…
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.