روان آیم به سد تو ببینم، گلنشانم کن
به حکم دین چشم خود به وقت خود اذانم کن
مرا یکبار نه صد بار با شوق نخستینم
به آغوشت نه ابرویت به ایمن جا روانم کن
زمین گرد است میگردیم دور گردش تاریخ
به امضایی از ابرویت به دوران ها بیانم کن
نگاهم کن، صدایم کن چنینم کن چنانم کن
نشانم کن نهانم کن، بهارم کن خزانم کن
به چشم و موی و روی خود بگو حتما به آغوشت
نمانده ماه پشت هیچ ابری خود عیانم کن
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.