تخفیف بلک فرایدی آکادمی داستان نویس نوجوان آغاز شد. تا یکشنبه با ۵۰۰ هزار تومان تخفیف در دوره جامع داستان نویسی ثبت نام کنید!

داستان نویس نوجوان

نسخه آزمایشی

نسخه ۱.۰: رونمایی از نسخه آزمایشی داستان نویس نوجوان

نسخه ۱.۱: معرفی مسابقه تابستانی ۱۴۰۳ و تغییرات جرئی دیگر

نسخه ۱.۲: انتشار نسخه جدید صفحه اصلی مجله داستان نویس نوجوان

نگارش 1.31
7 آبان 1403

صاحب رویای لطیف

نویسنده: راحله خجسته

هزاران سال است که رفته ای و منتظری که کسی در اینجا دلتنگت شود، آمدنت را به خدا التماس کند ،اما انگار در این قبیله کسی چشم به راهت نیست..
دم می‌زنند از انتظار اما چرا چشم هایشان خشک در نمی ماند؟ دم می زنند از عاشق بودن اما چرا مجنون نمی شوند برای لیلایی که تمام ماهیت دنیا خلاصه در اِنحِنای لبخند اش است؟
داستان از انجایی شروع شد که کسی متولد شد که مرواريد است روی قله قاف،باران است برای کویر بی آب علف،نوش دارو است برای سهراب جان به لب رسیده.
متولد شد کسی که شیطان هم دیگر نتوانست انکار کند بالا تر است از این آفریده الهی و با تمام وجودش سجده کرد!
خورشید شرمگین شد از نورش و ستاره ها خجل از برق چشمانش.. چشمه توران خود را با آب زلال قلبش می بیند و عطرش که می گویند گل ها او را استشمام می کنند،متولد شد کسی سینه اش مخزن اسرار خداست و لب هایش پر از زکر یا حسن و یا حسین است
اما ما چه کرده ایم برای آمدن منجی حق؟
هر روز برای آمدنت دعا می کنیم و برای نیامدنت کارهای زیاد… کارها را ما میکنیم و جورش را تو میکشی، سندش؟ طولانی شدن غیبتت، آقا جان انقدر دلمان شکست از هر جمعه بی تو که حضرت یعقوب هم می ماند.. زلیخا به دل داری ما می آید. آقا جان این شب و روز های بی تو بی برکت تر است از ابر بی باران، دل گیر تر است از دلِ عاشق به وصال نرسیده،شکسته تر از قلب مادر ای که جنازه پسرش را بعد از سال ها به آغوش کشیده،ای تنها خوب روزگار ما بیا، ای صاحب دعای حضرت زهرا بیا..
بیا تا که آرام شود دل های پر تلاطم،پاک شود گونه های خیس از اشک،ای صاحب رویای لطیف،هزار و صد و اندی سال است که همه عالم دنبال منبعی می‌گردند برای امید،برای نقطه ای امن، اما نمی دانند که چقدر نزدیک است این نقطه، این امید، کمی دعا،کمی انتظار، کمی خواستن..
تو را از خدایی میخواهم که یوسف را به یعقوب بر گردانند،از خدایی میخواهم که برای لبخند زنبوری غنچه های گل را باز کرد،از خدایی که دل های سرد را به نور عشق گرم کرد،از خدایی که لبخند می زند به قلب های منتظر،الهی که به حق تمام چشم های چشم به راه سال دیگر تولدت با هم در کنار هم جشن خواهیم گرفت.
الهم عجل لولیک الفرج:)

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: راحله خجسته
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *