اگر.حتی بلیت سفر به ماه در اختیارم قرار گیرد به ماه سفر نمیکنم ماه از دور جذب میکند و از نزدیک مرا از خود دور خواهد کرد
اینه های زنده گفتگویی بدون حرف من نامرئی ایا این زیبا نیست؟
خود را در اینه اشکار میبینم جز زشتی چیزی مگر هست اینه هم از دیدن من خسته شده است چهره ایی بدون زره ایی زیبایی جسمی دور از خواستار من
کاش من این نبودم به این زشتی که چه باید باشم؟
زیبایی ماه به ادمان ارث رسیده است اما انگار که من نیستم ادمی هر روز همانند یکدیگر است خسته کننده بیهوده تلف ثانیه های با ارزش آه!
دوستانم خانواده ام میگویند ملورین!چگونه انقدر دروغ گویی؟اکنون نمیدانند من دروغ گو نیستم من دروغ نمیگویم نه!این را گول زدن خودم مینامم درست است فردی دروغ گو هستم اما نمیخواهم باور کنم نه!سال هاست در کوشش هستم بفهمم به اخلاق های ناپسندیده ایی در من وجود دارد اما چیزی پیدا نمیکنم فکرش را میکنم مثلا من درغگو هستم اما نه من دروغگو نیستم من وقت کشی میکنم اما نه من خیلی با هدف پیش میروم!من دارم نا خواسته پیش میروم نه همه چیز بر اساس چیزهایی که میخواهم است!من اشکال هایم را اینگونه حل میکنم با گول زدن ادمها بخشی از خود را گول میزنند من نسبت به اینه ام نابینا هستم به خود نگاه میکنم خوابیدن وقت کشی است گول زدن خود دروغ گویی است هیچ کاری انجام نمیدهم و نا خواسته پیش میروم!من با خودهم صداق نیستم باید با خود صادق بود خودم هیچوقت نخواهد خودم را برای بقیه گفت
لحظه ایی از جایم بلند میشوم : بست است وقت کشی بست است دروغ گویی انقدرام ضعیف نیستم که مداد نا خواسته زندگی ام بگذرد نه!
ناگهان اینه ایی نامرئی میبینم خودم را میبینم خود واقعیم را
دست میبرم در اینه خودم را بیرون میکشم ببینم اصلا این من هستم یاکه نه؟
میبینم بسیار ضعیف هستم نه این شخصیت را دوست ندارم من قوی هستم ضعیف بودن که چه میخواهم من وقت کشی میکنم نه وقت کشی چرا وقتی میتوانم کلی کارهای مختلف را به انجام برسانم…این اینه تمام قد را تا عبد کنار خود نگه خواهم داشت او مرا رها نخواهد کرد مگر اینکه من اورا رها کنم
اینه به من میفهماند در حقیقت چه کسی هستم ایا انقدر خوب خواهم شد که درست مانند اینه ام رفتار کنم؟ایا میتوانم با اینه ام یکی شوم؟
مانند مدادی که نقاشی میکند و مدادی که مینویسد تفاوت دارد من در اینه دگر نسبت به زشتی و زیبایی ظاهری نابینا شده ام و بر اخلاق و رفتار و کلام هایم مسلط شده ام
وقتی که ماه محکوم به درخشش شد دگر خودش را ندید!
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.
1 نظر شما *
آفرین